آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۳۴۹۱
۰۷:۵۹

۱۴۰۴/۰۸/۰۷
سیری در حیات طیبه شهید محمد اسدی:

از کارخانه جنرال استیل تا آسمان سوسنگرد؛ روایت مردی که از هفت‌سالگی عاشق خدا بود

در هیاهوی کارخانه جنرال استیل، دست‌هایی که با فلز سرد کار می‌کرد، گرمای عبادت را در دل داشت. محمد اسدی، کارگر زنجانی که از هفت‌سالگی نمازش را به پا داشت، در بیست‌وهشت‌سالگی با شهادت در سوسنگرد، وصال معشوق را در آغوش کشید. اینک روایت زندگی مردی که به خانواده‌اش گفت: "ناراحت نباشید، افتخار کنید.


به گزارش نوید شاهد البرز؛ محمد در سال ۱۳۳۰ در خانه‌ای در زنجان چشم به جهان گشود. پدرش محمدقاسم، نام پیامبر اسلام(ص) را بر او نهاد. از همان اوان کودکی، نسیمی از معنویت در وجودش وزیدن گرفت. در هفت‌سالگی، وقتی همسالانش مشغول بازی بودند، او با اشتیاقی کودکانه، نخستین رکعت‌های نمازش را به جا آورد و روزه‌های شیرین و سخت ماه رمضان را تجربه کرد. تحصیلاتش تا کلاس ششم ابتدایی ادامه یافت، اما علاقه‌اش به یادگیری هیچ‌گاه پایان نپذیرفت.

از کارخانه جنرال استیل تا آسمان سوسنگرد؛ روایت مردی که از هفت‌سالگی عاشق خدا بود

 نوجوانی در آتش انقلاب

در سال‌های اوج گیری انقلاب اسلامی، نوجوانی پرشور بود. در تظاهرات و راهپیمایی‌ها حاضر می‌شد و فریاد "الله اکبر" او، از دل کوچه‌های زنجان به گوش می‌رسید. پس از پیروزی انقلاب، حضورش در جلسات مذهبی و هیئت‌ها پررنگ‌تر شد. گویی عبادت و مبارزه، دو بال پروازش به سوی خدا بودند.

 کارگرِ عابد

برای تأمین معاش، در کارخانه "جنرال استیل" مشغول به کار شد. در میان جرخش ماشین‌آلات و گرمای کوره‌ها، چهره‌اش همیشه از آرامش و رضایت می‌درخشید. او کار در کارخانه را نه فقط برای روزی‌حلال، که میدانی برای خدمت می‌دانست. همین روحیه باعث شد به سرعت به "بسیج کارخانه" بپیوندد و در میان کارگران، چراغ ایمان و جهاد را روشن نگه دارد.

 وداع با قامت عاشقی

با شروع جنگ تحمیلی، ندای "هل من ناصر ینصرنی" امام(ره)، وجودش را بیش از گذشته بی‌تاب کرد. از طریق بسیج کارخانه، داوطلبانه عازم جبهه‌های نبرد شد. هنگام خداحافظی، چشمانش برق امید و عشق می‌زد. به خانواده‌اش گفت: "ناراحت نباشید و خوشحال و افتخار کنید از اینکه من به شهادت رسیده‌ام." و جمله همیشگی‌اش را زمزمه کرد: "اللهم التوفیق الشهاده فی سبیل الله" (خدایا! توفیق شهادت در راهت را به من عطا کن).

ملاقات با معشوق

در تاریخ ۲۸/۸/۵۹، در منطقه سوسنگرد که صحنه نبردهای سخت و خونین بود، محمد اسدی در حالی که به عنوان یک رزمنده ساده اما مؤمن می‌جنگید، به آرزوی دیرینه‌اش رسید. تیری از سوی دشمن بعثی، پیکر پاکش را که از کودکی در مسیر عبادت پرورش یافته بود، به خاک نشاند و روحش به ملکوت اعلی پرواز کرد.

 یادگار ماندگار

پیکر این شهید بزرگوار در بهشت زهرای تهران آرام گرفت. او که در زندگی، نمونه یک "بچه مومن و مهربان" بود و همه از او راضی بودند، در شهادت نیز مایه افتخار خانواده و همکارانش شد.

شهید محمد اسدی، الگوی کارگری مسلمان و انقلابی است که ثابت کرد شهادت، تنها در میدان رزم نیست، بلکه در کارخانه، در هیئت و در نماز اول وقت نیز می‌توان مسیر شهادت را پیمود. او با زندگی کوتاه اما پربارش، نشان داد که عشق به خدا و ایثار در راه او، سن و سال و مدرک تحصیلی نمی‌شناسد.

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه