آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۳۳۴۵
۱۲:۱۲

۱۴۰۴/۰۸/۰۵

خاطرات/ در بدترین شرایط هیچ گاه عصبانی نمی‌شد

همرزم شهید «ابوالقاسم حدادی» می‌گوید: یکی از خوبی‌های او این بود که در بدترین شرایط هیچ گاه عصبانی نمی‌شد و با توکل بر خدا تمام کار‌های ایشان، به راحتی حل می‌شد و هیچ وقت از فرماندهان خواسته نداشت. بلکه طوری رفتار می‌کرد که آن‌ها از او خواسته داشته باشند.


به گزارش نوید شاهد مازندران، شهید «ابوالقاسم حدادی» فرزند ذکریا در تاریخ ششم اردیبهشت ۱۳۴۸، در شهرستان ساری به دنیا آمد. وى تا راهنمایی درس خواند. از سوی بسیج وارد جبهه شد و سرانجام در تاریخ پنجم آبان ۱۳۶۲، در منطقه تپه سنگ معدن (خاک عراق) بر اثر اصابت ترکش به پهلو به شهادت رسید. پیکر این شهید بزرگوار در گلزار روستای ولویه علیا شهرستان ساری به خاک سپرده شد.

خاطرات/ در بدترین شرایط هیچ گاه عصبانی نمی‌شد

چند خاطره از شهید «ابوالقاسم حدادی»:

در توصیف اخلاقیات شهید همرزمش، وجیه الله خاکسار با بیان مطالب و ذکر خاطره‌ای نقل می‌کند: «ابوالقاسم فردی مؤمن، فداکار و زحمتکش بود. او فرمانده دسته قرارگاه ما بود و با روحیه‌ی بسیار خوب و صمیمی با همسنگر‌ها همچون برادر رفتار می‌کرد؛ و علاقه‌ای زیاد به خواندن دعای کمیل و توسل داشت و ذکر حسین حسین از او فراموش نمی‌شد.

در یکی از شب‌های جمعه، با تعدادی از نیرو‌های بسیجی، دعای کمیل برگزار کردیم. آن شب هوا کمی سرد بود و داخل سنگر یک چراغ و نور روشن کرده تا فضا را گرم داشته باشد و با فانوسی که به نورش برای خواندن دعا نیاز داشتیم، شروع به خواندن دعای کمیل کردند. ما هم با ایشان هم صدا بودیم که ناگهان دشمن چند خمپاره شلیک کرد و یکی از آن‌ها بر روی سنگر ما آمد. ما همه سینه خیز به بیرون از سنگر خود را رساندیم، اما او همچنان به خواندن دعایش مشغول بود.»

خاطره‌ای دیگر این بود که: «ابوالقاسم با این که فردی نیرومند و چاق و بسیار خوش رو بود با هر کسی که برخورد می‌کرد، خواب سنگینی داشت. از بس بیداری کشیده بود. روزی بعد از ماموریت حدود ساعت ۵/۳ الی ۴ دشمن شروع به پاتک زدن کرد و ترکش به دیده بان فلزی که در کنار قرارگاه ما قرار داشت اصابت کرد و دو طرف پایه‌های دیده بان را جدا نمود و دیده بان از یک طرف به زمین خم شد. در این موقع ما متوجه شدیم که او بین ما نیست. در پی او گشتیم و ایشان را در دیده بان یافتیم. او آنقدر خسته بود که از پایین آمدن دیده بان و صدای ترکش از خواب بیدار نشد و همین طور در خواب بود.»

او رابطه خوبی با هم سنگران و دوستانش داشت. با این که فردی خوش رو و خوش مجاز بود، با هر کس در یک برخورد دوست می‌شد و او را جذب خود می‌کرد. یکی از خوبی‌های او این بود که در بدترین شرایط هیچ گاه عصبانی نمی‌شد و با توکل بر خدا تمام کار‌های ایشان، به راحتی حل می‌شد و هیچ وقت از فرماندهان خواسته نداشت. بلکه طوری رفتار می‌کرد که آن‌ها از او خواسته داشته باشند.»

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه