یاد پدری که بینشان ماند اما چراغی در دل تاریخ روشن کرد
به گزارش نوید شاهد اصفهان، آیتالله محمد صدوق گلپایگانی از علمای وارسته و روحانیون مبارزی بود که در سالهای خفقان رژیم پهلوی، با شجاعت از نهضت امام خمینی (ره) حمایت کرد و در کنار فعالیتهای علمی و تبلیغی خود، خدمت به مردم را رسالت اصلی دانست. وی سرانجام در چهارم آبان سال ۱۳۴۰ در راه دفاع از حق و عدالت به شهادت رسید. به همین مناسبت، پایگاه نوید شاهد اصفهان به گفتوگو با محمدرضا صدوق، فرزند این شهید والامقام نشست.

محمدرضا صدوق در آغاز گفتوگو با اشاره به نخستین خاطرات خود از پدر گفت: «خاطرات من از پدر، بیشتر شبیه تکههایی از نور است تا تصویر. خانهمان همیشه پر از رفتوآمد مردم بود. پدر با همه مهربان بود، اما نگاهش به ما آرامش خاصی میداد. هنوز هم صدای اذان گفتنش در ذهنم مانده. آن روزها نمیفهمیدم چرا همه با احترام خاصی به او نگاه میکنند، ولی بعدها فهمیدم که او فقط پدر من نبود، پدرِ خیلی از دلهای شکسته بود.»
وی در ادامه درباره چهره مردمی و خدمتگزار پدرش افزود: «وقتی بزرگتر شدم، هرجا میرفتم کسی بود که از پدرم خاطرهای داشت. یکی میگفت با یک دستخط او از زندان آزاد شده، یکی میگفت پول جهیزیهاش را پدرم داده، یکی هم میگفت با وساطتش صلحی در محله برقرار شده. پدرم در زمانهای که بسیاری از علما فاصله میگرفتند، خودش را به دل مردم رسانده بود. او در سختترین سالها، لبخندش را خرج مردم میکرد.»
فرزند شهید آیتالله صدوق گلپایگانی با اشاره به نقش پدرش در نهضت امام خمینی (ره) گفت: «میدانم که پدر از نخستین روحانیونی بود که با شجاعت از امام خمینی(ره) نام برد. همان زمان که بسیاری هنوز محتاط بودند، او از منبر مسجد اعظم قم مردم را به حمایت از امام فراخواند و میگفت: حق اگر تنها بماند، باطل قویتر میشود. پدرم حتی در برابر تیمسار بختیار، رئیس ساواک وقت، ایستاد و او را از منطقه بیرون کرد. این کار در آن زمان یعنی ایستادن در برابر قدرت مطلقه؛ همان ایستادگی بود که به شهادتش انجامید.»
وی درباره روزهای تلخ پس از شهادت پدر گفت: «در آن سن چیزی از شهادت نمیفهمیدم. فقط گفتند پدر به سفر رفته است. سالها بعد، وقتی حقیقت را فهمیدم، تازه دانستم چرا آن سفر برگشتی نداشت. هیچوقت پیکرش پیدا نشد. این بینشانی برای ما زخمی بود که زمان هم درمانش نکرد. اما امروز میدانم شاید خدا خواسته او بینشان بماند تا نشانهای برای ایمان و ایثار باشد.»
محمدرضا صدوق در ادامه با چشمانی پر از اشک گفت: «اگر امروز پدرم را در برابر خود میدیدم، فقط میگفتم: بابا، راهت ادامه دارد. چون هر بار که نامش برده میشود، حضورش را حس میکنم. پدرم با خون خود مسیر انقلاب را روشن کرد. شاید جسمش بینشان باشد، اما یادش نوری است که خاموش نمیشود.»
در پایان گفتوگو، فرزند این شهید روحانی مبارز با یادآوری جملهای ماندگار از پدرش گفت: «پدرم همیشه میگفت: عالم باید خادم باشد، نه حاکم. همین جمله تمام زندگی اوست. او به ما یاد داد که علم اگر به خدمت مردم نیاید، نوری ندارد. من پدرم را ندیدم که در مسند قدرت بنشیند، اما دیدم که برای رضای خدا از همهچیز گذشت. ایشان رفت تا چراغی در دل تاریخ روشن کند.»
انتهای پیام/