پاسبان نماز بود که به معراج رفت

به گزارش نوید شاهد همدان، شهید محمد سوری اول تیرماه ۱۳۳۹ در روستای محمودآباد از توابع شهرستان تویسرکان متولد شد. پدرش رحمت الله و مادرش جبین نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند و به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. پانزدهم آبان ۱۳۵۹ به اسارت نیروهای عراقی درآمد و چهارم مرداد ۱۳۶۱ در اردوگاههای عراقی براثر شکنجه به شهادت رسید. پیکرش بعد از سالها تفحص و جهت خاکسپاری در زادگاهش به خاک سپرده شد.
حشمت الله الوندی جانباز و آزاده همدانی درباره خاطرات همشهری خود شهید «محمد سوری» قبل از شهادت چنین روایت میکند:
با آغاز جنگ تحمیلی به اهواز رفتم و از آنجایی که سربازی را گذرانده بودم اطلاعات نظامی داشتم پس در عملیات سوسنگرد شرکت کردم، در این عملیات تجربیات زیادی کسب کردم به طوری که شبها با فرمانده خود برای شناسایی به دل عراقیها میزدیم و اطلاعات مورد نیاز را جمع آوری میکردیم.
یک سال به همین منوال در اهواز گذراندیم تا اینکه زمزمههای عملیات «طریق القدس» به گوش رسید. این عملیات از ۲۵ آبان تا ۸ آذر ۱۳۶۰ به طول انجامید. در این عملیات آرپی جی زن بودم و تمام تلاش خود را به کار میگرفتم که خمپارهها به هدف بخورد. در حین عملیات دستم مجروح شد و بااین وجود مقاومت کردم.
در عملیات طریق القدس با ایستادگی سربازان و رزمندگان ایرانی شهر بستان و ۷۵ روستای آن آزاد شد که در هشتم آذر به شدت مجروح شدم و سه روز و سه شب در بیابان در کنار شهدا گذراندم، روزهای گرم و شبهای سرد آذرماه بدون غذا و آب به سختی میگذشت تااینکه به هر سختی بود از جا بلند شدم و به دنبال آب یا غذا و با بدنی مجروح به راه افتادم غافل از آن که نیروهای عراقی در رود کارون هستند و با دیدنم مرا به اسارت گرفتند و ۲۰۰ متر بر روی زمین مرا کشیدند تا به تانکهای خودشان مرا رساندند.
با کشیده شدن روی خاک تمام بدنم براثر برخورد با سنگریزه و خارهای بیابان زخمی شده بود. با زور عراقیها داخل نفربری رفتم، من که در آن لحظه از زندگی ناامید شده بودم، نارنجکی در لباس هایم پنهان داشتم که تا خواستم ضامن آن را بکشم، راننده نفربر از آینه مرا زیر نظر گرفته بود و بلافاصله حمله کرده و نارنجک را از من گرفته و از نفربر من را به بیرون پرت کردند، براثر پرت شدن کتفم به شدت آسیب دید و بعد از استخبارات مرا به بیمارستان بردند و از آنجا به اردوگاه عنبر رفتم.
بعد از اردوگاه عنبر با قطار ۷۵ نفر از اسرا را به موصل بردند که به محض رسیدن به موصل با استقبال گرم بعثیها در موصل مواجه شدیم که کتک مفصلی در ورودی اردوگاه به جان خریدیم. خوشبختانه در موصل ۱۲ نفر از همشهریهای خودم نیز در آنجا بودند که شهید «محمد سوری» نیز در بین آنان دیده میشد.
در آن روز همه برای اقامه نماز ظهر به جماعت ایستادند، هرکس که اذان میداد عراقیها وارد شده و با کتک وی را میبردند این اتفاق تا نفر ۱۵ ادامه داشت تا اینکه اذان تمام شد و ما نماز جماعت را با امامت حجت الاسلام ابوترابی خواندیم و خاطره نماز پر شکنجهای در نخستین روز اسارت در موصل برای ما رقم خورد.
محمد پاسبان نماز بود
در یکی از اتاقهای اردوگاه بسیجیهای کم سن و سالی بودند که محمد سوری در آنجا بود، محمد در غرب کشور به اسارت درآمده بود، هر شب در اردوگاه بسیجیها نماز شب میخواندند و بخاطر شکنجه عراقیها دونفر مسئول کشیک در پشت پنجره میشدند تا به محض دیدن عراقیها نماز شکسته شود، در یکی از شبها که نوبت نگهبانی محمد در پشت پنجره بود عراقیها با گلولهای سر محمد را هدف قرار داده و او را به شهادت رساندند. پیکر محمد به خارج از اردوگاه برده شد و به امانت به خاک سپرده شد.
گفتوگو از سمانه پورعبداله