پابهپای حاج هادی

به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران، رقیه جنیدی روایت میکند: اگر به من اجازه میدادند پا به پای شوهرم، حاج هادی تو جبهه حضور پیدا میکردم. یک بار به همراه همسر شهید محمد جنیدی رفتیم کوت عبدالله، خانه کدخدای آن جا را کرده کرده بودند مقر پشتیبانی. کار ما تفکیک کمکهای مردمی از هم بود، پوشاک، کنسرو، خشکبار، تره بار، و... را از هم جدا میکردیم تا موجب فساد همدیگر نشوند. علاوه بر این، از زخمیها هم پرستاری میکردیم.
یکبار یک جوان را که پایش قطع شده بود و به پوستی بند بود، آورده بودند آن جا، جوان بسیجی تکبیر میگفت و مدام از حاج هادی میخواست که او را به خط مقدم برگرداند. میگفت که هنوز قادر به جنگیدن است. آن قدر التماس کرد تا از هوش رفت و با یک آمبولانس او را به پشت جبهه منتقل کردند.
آدم وقتی این صحنهها را میبیند رگ غیرتش باد میکند که تا پای جان بایستد و از ناموس مملکت دفاع کند. دو ماه بیشتر نگذاشتند آن جا بمانیم. اما برای این که از مردهایمان عقب نمانیم، در پشت جبهه روزی را سپری نکردیم مگر آن که کاری برای جنگ و کمک به رزمندهها کرده باشیم.
انتهای پیام/