وصال در آبادان؛ عروج سربازی که باور داشت خدا با ماست

به گزارش نوید شاهد یزد، شهید مراد علی منصوری ۹ فروردین ۱۳۳۹ در روستای کریم آباد بهادران مهریز به دنیا آمد، در ۴ ماهگی پدر خود را از دست داد و با سرپرستی پدر بزرگش رشد و نمو کرد. سپس در سال ۱۳۵۸ برای گذراندن دوره وظیفه عمومی وارد گروه ۳۳ توپخانه اصفهان شد و به نگهبانی مرزهای میهن اسلامی مشغول شد با آغاز جنگ تحمیلی به دفاع در برابر متجاوزین پرداخت. سرانجام ۲۲ مهر ۱۳۵۹ در بمباران هوایی آبادان به شهادت رسید و روحش به ملکوت اعلی پیوست.
کودکی با دستهای پرتوان
او از همان آغاز کودکی با از دست دادن پدر تلخی و سختی زندگی و مسئولیت آن را بر دوش کوچک خود حس میکرد و از ۷ سالگی با دستهای کوچک ولی پرتوان و با اراده قوی کار میکرد تا مخارج زندگی را تأمین کند و کمک کار مادر بزرگش باشد. او در کار کشاورزی و دامداری نیز تلاش میکرد تحصیلات خود را در مقطع ابتدایی آغاز روزها کار می کرد و شبانه درس را ادامه داد تا در کنار کار از درس باز نماند مسئولیت او پس از مرگ ناپدریش سنگین تر شد او سخت کار میکرد تا بتواند قطعه زمینی را برای مادر و خواهر و برادرش بخرد و برای آنها سرپناهی بسازد او حتی در کوره آجرپزی نیز کار میکرد و این سختیها روح و جسم او را آبدیده کرد و او را مقاوم و سخت کوش بار آورد تا بتواند در میدان های رزم نیز خستگی ناپذیر خدمت کند ........
اگر کارتر می دانست
زمانی که آمریکا در صحرای طبس با طوفان زمین گیر شد تظاهرات ضد آمریکایی در همه جا و از جمله در کریم آباد صورت گرفت و این شهید عزیز می گفت: اگر کارتر می دانست در این روستا هم ما دشمن او هستیم جرات نمیکرد به ایران حمله کند مگر او نمی دانست که خدا با ماست و زمانی که ما خواب هستیم طوفان هواپیمای او را سرنگون می کند ......
پیش کسوت شهدای جنگ
او که زمان خدمتش مصادف با اولین تحریکات دشمن در مرزهای ایران بود و می دانست که انقلاب به حضور او نیاز دارد روانه خدمت سربازی شد و در مرزهای ایران اسلامی به دفاع از کشور مشغول شد در یکی از مرخصی هایش وقتی از او می پرسند چرا همیشه در منطقه هستی؟ میگوید بعضی از سربازها نمیخواهند به منطقه بروند من جای خود را با آنها عوض میکنم چون من دفاع از مرز و بوم کشور را دوست دارم من سختی زیاد کشیدم و از سختی باکی ندارم پس از شروع جنگ و فرمان امام مبنی بر شکست حصر آبادان خود را به آبادان رساند و پس از روزها مقاومت و شکستن حصر آبادان سرانجام ۲۲مهر ۱۳۵۹ به سوی معبود شتافت و جنازه اش پس از ۱۳ روز به وطن بازگشت در حالی که آسمان در و دیوار همه اهالی در مظلومیت او داغدار بودند، به خاک سپرده شد.