آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۲۳۳۶
۲۳:۱۰

۱۴۰۴/۰۷/۲۲
وصیت های شهید «نصرالله شعبانی» به پدرش:

افتخار کنید که من با کفر جهانی به سرکردگی آمریکا می‌جنگم!

شهید "نصرالله شعبانی"، فرزند صفر، از اهالی روستای چال هما شهرستان شازند، جوانی مؤمن و زحمتکش بود که از همان کودکی طعم رنج و کار را چشید. او پس از سال‌ها تلاش و ایمان، در قامت سربازی دلاور در عملیات ثامن‌الائمه(ع) در ساحل اروند با دشمن بعثی جنگید و سرانجام در بیست‌ویکم مهرماه ۱۳۶۰ به آرزوی دیرینه‌اش، شهادت در راه خدا، رسید. در آخرین پیامش به پدر نوشت: «اگر کشته شدم، هیچ ناراحت نباش و افتخار کن که فرزندت در راه اسلام به شهادت رسیده است.»


به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید نصرالله شعبانی، فرزند صفر، از اهالی روستای چالهما از توابع شهرستان شازند، در نخستین روز از بهار سال ۱۳۳۹ در خانواده‌ای مؤمن و زحمتکش چشم به جهان گشود. او پس از گذراندن دوران کودکی و تحصیل تا پایه پنجم ابتدایی، به کار و تلاش برای کمک به خانواده روی آورد و از نوجوانی با دستان پینه‌بسته در مسیر روزی حلال گام نهاد.

پدر، من امانتی بودم؛ اکنون وقت بازگرداندن امانت به صاحبش است  

نصرالله جوانی باایمان و انقلابی بود که در بحبوحه‌ی پیروزی انقلاب اسلامی به حضرت امام خمینی (ره) عشق می‌ورزید و از نخستین روز‌های جنگ تحمیلی لباس سربازی بر تن کرد تا در خط مقدم جبهه از اسلام و وطن دفاع کند. او مدتی در تیپ ۲ قوچان از لشکر ۷۷ خراسان خدمت کرد و با رشادت و غیرت در عملیات‌های مختلف حضور داشت.

سرانجام در بیست‌ویکم مهرماه سال ۱۳۶۰، هنگام انجام عملیات ثامن‌الائمه (ع) در منطقه‌ی اروندرود آبادان، بر اثر اصابت ترکش به فیض شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش در زادگاهش، روستای چالهما، آرام گرفت.


 فرازی از وصیت‌نامه شهید نصرالله شعبانی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

پدر عزیزم، سلام.
اگر کشته شدم، هیچ‌گاه ناراحت نباش و به شهادت من افتخار کن. اگر پیکرم را یافتید، در قبرستان قدیمی دفنم کنید و بر مزارم همان نرده‌های آهنی را که بر قبر آن سرباز شهید گذاشته‌اند، قرار دهید. اگر چیزی از من ـ مانند پول یا لباس ـ باقی ماند، آن را در مسیر راهم خرج کنید.

شنیده‌ام که بنیاد شهید کمکی به خانواده‌ی شهدا می‌دهد؛ شما هیچ‌کدام از آن را قبول نکنید. باید افتخار کنید که من در جبهه‌ام و با کفر جهانی به سرکردگی آمریکا می‌جنگم. من تا آخرین قطره‌ی خونم از اسلام و میهن خود دفاع می‌کنم.

پدر جان، تنها دعایتان را می‌خواهم. در نماز‌ها برای پیروزی دعا کنید و نگران من نباشید. این مأموریت از مأموریت‌های پیشین شیرین‌تر است و من در آرامشم. ان‌شاءالله شما هم شاد و خوش‌دل باشید.

نصرالله شعبانی ۳۰ شهریور ۱۳۶۱

منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه