آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۲۳۳۰
۲۳:۱۸

۱۴۰۴/۰۷/۲۲
شهید «عباس برزکار»

دشمنان از صبر زینبیِ شما خانواده‌های شهدا در هراسند

شهید "عباس برزکار"، جوانی از دیار شازند، با ایمانی راسخ و عشقی بی‌پایان به اسلام، راهی جبهه‌های کردستان شد. او در وصیت‌نامه‌اش پدر و مادرش را به صبر زینبی و استقامت حسینی فراخواند و نوشت: «پدر جان، من امانتی بودم در دست تو؛ حال که زمان بازگرداندن امانت به صاحبش رسیده، خوشحال باش و از دشمنان اسلام ضعف نشان مده.» این فرزند دلاور می‌دانست که خونش ریشه درخت اسلام را سیراب خواهد کرد، و در هجدهم مهر ۱۳۶۴، در سقز، جانش را در راه حق تقدیم کرد.


به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید عباس برزکار در نخستین روز از فروردین‌ماه سال ۱۳۴۷ در شهرستان شازند و در خانواده‌ای مذهبی و مؤمن دیده به جهان گشود. در دامان پدر و مادری باایمان، مهربان و ساده‌زیست رشد کرد و تا پایان مقطع راهنمایی به تحصیل پرداخت. پس از آن، برای کمک به خانواده به کارهای آزاد مشغول شد و در همان دوران، علاقه‌ای عمیق به انقلاب اسلامی و حضرت امام خمینی (ره) در وجودش جوانه زد.

پدر، من امانتی بودم در دستان تو؛ حال وقتِ بازگشت به صاحب امانت است  

با شروع جنگ تحمیلی، داوطلبانه از طریق پایگاه بسیج ابوذر راهی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد. در عملیات خیبر حضور فعالی داشت و دوبار بر اثر اصابت ترکش و استنشاق گازهای شیمیایی مجروح شد، به‌طوری‌که انگشت دست چپ خود را از دست داد. بااین‌حال، عشق به جهاد در راه خدا در وجودش شعله‌ور بود و بارها به مادرش می‌گفت: «مادر دعا کن شهید شوم؛ من در دست شما امانت هستم و امانت باید به صاحبش بازگردد.»

پس از مدتی، به‌عنوان پاسدار وظیفه در منطقه کردستان حضور یافت و نزدیک به دو سال در جبهه‌ها جنگید. سرانجام در تاریخ ۱۸ مهرماه ۱۳۶۴ در منطقه سقز در درگیری با گروهک‌های ضدانقلاب به شهادت رسید و پیکر مطهرش در بهشت‌زهرای تهران به خاک سپرده شد.

 

 وصیت‌نامه شهید عباس برزکار

بسم‌الله الرحمن الرحیم
با درود و سلام به پیشگاه مقدس ولی‌عصر (عج) و بر نایب برحقش، امام خمینی (ره)، و با درود و سلام بیکران بر رهروان پاک شهیدان راه حق و حقیقت.

سلام به مادر بزرگم که او هم برای من زحمات زیادی کشیده است. امیدوارم مرا ببخشد و حلالم کند. سلام به پدر بزرگوار و مهربانم، و سلام به مادر عزیزم که همچون پدرم شب‌ها بی‌خوابی کشیدی و زحمات فراوانی را متحمل شدی. همچنین سلام به خواهران عزیزم و برادر مهربانم، رضا، که خودش می‌داند چقدر دوستش دارم.

از مادر بزرگم تقاضا دارم در سوگ من صبر انقلابی خود را حفظ کند. مادر عزیزم، از تو نیز می‌خواهم در فراق من بی‌تابی نکنی و خود را زیاد ناراحت نسازی.
پدر جان، می‌دانم صبر تو شایان تحسین است. از تو می‌خواهم که با استقامت، مادر و خواهران را دلداری دهی و هرگز در برابر دشمنان اسلام از خود ضعف نشان ندهی؛ زیرا دشمنان از صبر زینبیِ شما خانواده‌های شهدا در هراسند.

به یاد آوریم که حتی حضرت یعقوب (ع) نیز در فراق فرزندش گریست، اما ایمان و صبر را از دست نداد. خداوند در قرآن وعده داده است:
«إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ» — به‌راستی که خدا با صابران است.

بدانید در راه اسلام و این دین باشکوه، از صدر اسلام تاکنون چه جان‌فشانی‌هایی شده است. همان‌گونه که شهیدان پیشین خون خود را فدای بقا و عزت دین کردند، ما نیز باید از بذل جان و مال در راه اسلام دریغ نورزیم.
نهال اسلام، با خون شهیدان آبیاری می‌شود و رشد می‌یابد؛ آنان با خون خود این درخت پرثمر الهی را سیراب کرده‌اند.

من از جبهه، دستان زحمت‌کش شما را می‌بوسم و به این بوسه افتخار می‌کنم. پدر عزیزم، من امانتی بودم در دست تو، و تو چه خوب این امانت را پروراندی. اکنون وقت آن است که این امانت را به صاحبش بازگردانی، و من یقین دارم که این امانت‌داری در پیشگاه خداوند مورد قبول است.

پدر و مادرم، مرا حلال کنید و بدانید رنج‌هایی که برای من کشیدید در نزد خداوند مأجور است.
برادر عزیزم، رضا جان، وقتی بزرگ شدی، زیر دست پدر و مادر را بگیر و آنان را تنها مگذار.
خواهرانم، پدر و مادر را نیازارید و به نماز، روزه و اخلاق نیک پایبند باشید.

خدایا، این امانت ناچیز را از من بپذیر و خانواده‌ام را در سایه رحمت خود صابر و استوار بدار.
عباس برزکار – ۱۳۶۴

پدر، من امانتی بودم در دستان تو؛ حال وقتِ بازگشت به صاحب امانت است  

منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه