آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۲۳۰۶
۱۱:۴۱

۱۴۰۴/۰۷/۲۱
شهید محمدتقی حیدری؛

روحانی جوانی که دعای «اللهم ارزقنی توفیق الشهاده» در لب‌هایش مستجاب شد

در جزیره‌ی مجنون، شب جمعه‌ای بود آکنده از نغمه‌ی دعای کمیل و عطر حضور فرشتگان. روحانی شهید محمدتقی حیدری، مبلغ جوانی از روستای موچان شازند، همان شب از «بهشت» گفت، از «اجر شهدا» و از «رضوان خدا»؛ سحرگاه همان شب، دعای همیشگی‌اش برآورده شد و ترکش خمپاره‌ای، عمامه‌ی سفیدش را به رنگ سرخ شهادت آغشته کرد.


به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، روحانی شهید محمدتقی حیدری در چهاردهم شهریورماه سال ۱۳۴۴ در روستای موچان از توابع شهرستان شازند (استان مرکزی) چشم به جهان گشود. دوران کودکی را در دامان خانواده‌ای مؤمن و زحمت‌کش سپری کرد و پس از پایان تحصیلات ابتدایی، برای فراگیری علوم دینی راهی مدرسه علمیه حاج محمدابراهیم اراک و سپس مدرسه امام صادق(ع) بروجرد شد.

روحانی جوانی که دعای «اللهم ارزقنی توفیق الشهاده» در لب‌هایش مستجاب شد  

او طلبه‌ای پرتحرک، باهوش، خوش‌اخلاق و شوخ‌طبع بود؛ هم‌زمان با تحصیل، در کارهایی چون ساعت‌سازی، لوله‌کشی و نجاری نیز مهارت داشت. صدای خوشش در تلاوت قرآن و منبرهایش دل‌انگیز بود و هنگام خواندن روضه‌ی حضرت سیدالشهدا(ع)، اشک‌هایش پیش از دیگران سرازیر می‌شد.

محمدتقی در ایام جوانی ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۸، در کمیته‌ی دانشگاه اراک مشغول به خدمت شد. او با شور ایمان و احساس تکلیف، بارها عازم جبهه‌های نبرد شد و در عملیات‌های فتح‌المبین، مطلع‌الفجر و کربلای ۳ شرکت کرد. در عملیات کربلای ۳ از ناحیه‌ی دست راست مجروح شد، اما با صبر و روحیه‌ای مثال‌زدنی به حضور در میدان ادامه داد.

روحانی جوانی که دعای «اللهم ارزقنی توفیق الشهاده» در لب‌هایش مستجاب شد  

در زمان‌هایی که از جبهه بازمی‌گشت، دوباره به تحصیل در حوزه می‌پرداخت و مدتی نیز از سوی جهاد سازندگی استان مرکزی در منطقه‌ی دهنوی خنداب مشغول به خدمت بود. او هفت بار به جبهه اعزام شد و در هر بار با اشتیاقی بیشتر از پیش.

سرانجام از طرف سازمان تبلیغات اسلامی اراک به‌عنوان مبلغ و امام جماعت به لشکر مهندسی رزمی ۴۲ قدر اعزام شد. در پادگان شهید صبوری مسئولیت تبلیغات و اقامه‌ی نماز را بر عهده داشت. شبی جمعه، همراه با چند تن از رزمندگان از جمله شهید آهنگران به خط مقدم جزیره‌ی مجنون رفت. آن شب، در میان زمزمه‌ی دعای کمیل، از بهشت، از نعمت‌های شهیدان و از لذت لقای الهی سخن گفت و چنان تأثیری بر همرزمانش گذاشت که تا سپیده‌دم گوش به کلام او سپردند.

صبح روز بعد، در بازدید از سنگرهای خط مقدم، ترکش خمپاره‌ای قلبش را شکافت و او را به آرزوی دیرینه‌اش رساند — شهادت در راه خدا.

روحانی جوانی که دعای «اللهم ارزقنی توفیق الشهاده» در لب‌هایش مستجاب شد  

 خاطره از زبان خانواده:

او همواره رضایت پدر و مادرش را جلب می‌کرد و بارها می‌گفت:

«اگر شهید شدم، نگویید ما شهید داده‌ایم، بگویید خدا به ما شهید داده است.»

روزی مادرش به او گفت: «تقی جان، با این لباس روحانیت چقدر زیبا شدی.»
لبخند زد و پاسخ داد:

«الان قشنگ نیست مادر... وقتی این عمامه سفید در جبهه با خون سرم سرخ شود، آن‌وقت زیبا می‌شود.»

از آن پس، دعای همیشگی‌اش در قنوت و سجده این بود:

«اللهم ارزقنی توفیق الشهاده فی سبیلک»
و سرانجام خداوند همان دعا را اجابت کرد.

پیکر پاک این روحانی شهید در زادگاهش روستای موچان شازند به خاک سپرده شد و نامش تا ابد در میان طلاب و رزمندگان جبهه‌ها ماندگار شد.

 

منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه