جاویدالاثری که شجره طیبه اسلام را با خونش آبیاری کرد

به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «ابراهیم نجفی» یکم مهر ماه ۱۳۰۸، در روستای معزآباد از توابع شهرستان رودان دیده به جهان گشود. پدرش احمد، کارگری میکرد و مادرش آمنه نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. او نیز کارگر بود. سال ۱۳۳۰ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و چهار دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دهم اردیبهشت ۱۳۶۱، در شلمچه به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد. مزار یادبودش در گلزار شهدای شهرستان میناب قرار دارد.
رهروان راستین طریق انبیای الهی، در مسیر طولانی هدایت و صراط مستقیم، با چهرهای معصوم و پاک به صف انصارالله پیوستند و پاسداری و حراست از اسلام و کتاب آسمانی را بر عهده گرفتند. آنان در این راه از ایثار جان و مال خویش دریغ نورزیدند. این مجاهدان مخلص و ظلمشکن که در برابر صفوف مستکبرین، مشرکین و منافقین ایستادند، انسانهایی هستند فضیلت یافته از تبار حسین (ع) و رهسپار راه پرافتخار او؛ عاشقانی که جان میبازند و با ایثار خون خویش، شجره طیبه اسلام را بارور میسازند.
یکی از این دل سوختگان لقاءالله، شهید ابراهیم نجفی است. او در تاریخ یکم مهر ماه ۱۳۰۸، در روستای معزآباد از توابع شهرستان رودان دیده به جهان گشود. دوران طفولیت را سپری کرد و پدرش او را به مکتبخانه فرستاد؛ اما به دلیل شرایط رژیم شاهنشاهی نتوانست ادامه تحصیل دهد و به کار کشاورزی مشغول شد.
پس از مدتی ازدواج کرد و حاصل این زندگی ۵ فرزند بود. در این زمان روحی تازه در وجودش دمیده شد؛ به گونهای که تا آخرین توان برای رساندن پیام انقلاب و سخنان امام به مردم تلاش کرد. او چندین بار مورد هجوم منافقین قرار گرفت و شکنجه و آزار دید.
شهید نجفی در سن ۴۵ سالگی، با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، از طریق بسیج عازم جبهه شد. به مدت چهار ماه در شلمچه و در عملیات بیتالمقدس به نبرد با دشمن پرداخت. در همین حین بر اثر اصابت ترکش خمپاره مجروح شد و برای درمان به بیمارستانی در تهران منتقل گردید. مدتی پس از بهبودی نسبی، به مرخصی آمد و تنها یک هفته بعد، بار دیگر عازم جبهه شد؛ همچون اسماعیل، آگاهانه به قربانگاه میرفت، چرا که میدانست خداوند خریدار جان شهیدان است و این معامله را به بهای بهشت میپذیرد.
این بار، پس از سه ماه و پنج روز حضور در جبهه، سرانجام در کربلای ایران و در تاریخ دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ جاویدالاثر شد و به دیار باقی شتافت.
راهش پررهرو باد.
