زندگی نامه شهید حبیب جوادی/ از دروازه غار تا دروازه بهشت
به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ، شهید حبیب جوادی در مرداد ماه سال ۱۳۴۱، در محله دروازه غار تهران، چشم به جهان گشود.پدرش عبدالله، خوار و بار فروش بود و مادرش، فاطمه نام داشت. این محیط، پایههای اولیه شخصیت او را شکل داد و روحی پرتلاش و مقاوم در او پروراند.

تحصیل و کار
دوران ابتدایی را در دبستان ۱۷ شهریور (۲۵ شهریور سابق) واقع در منطقه نیروی هوایی به پایان رساند. سپس در همان مدرسه، دوره راهنمایی را آغاز کرد، اما در کلاس سوم راهنمایی، به دلیل مشکلات اقتصادی خانواده و همچنین علاقه وافر خود به کار و فعالیت، مجبور به ترک تحصیل شد. پس از آن، تا پیش از اعزام به جبهه، در مشاغل متعددی از جمله کار در اداره کیهان، چاپخانههای سپهر و کاویان، کشبافی اقبال و کارخانه تولید ماکارونی مشغول به کار بود که نشان از همت بلند و روحیه مسئولیتپذیری او دارد.

نقش در انقلاب اسلامی
با آغاز انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، حبیب نیز همچون میلیونها ایرانی از جان گذشته، فعالانه در تظاهرات و فعالیتهای اجتماعی انقلابی شرکت کرد. انقلاب، او را به جوانی ظلمستیز و عدالتپیشه تبدیل کرد و درسهای فداکاری، ایثار و جهاد را در مکتب انقلاب اسلامی به خوبی آموخت. این آموزهها، بعدها در میدان عمل به اوج خود رسید.
حضور در جبهههای دفاع مقدس و شهادت
با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در مهرماه سال ۱۳۵۹، جبههها به عرصهای برای اثبات حقانیت اسلام و ظهور احساسات پاک جوانان تبدیل شد. حبیب نیز یکی از هزاران جوانی بود که با اشتیاق به سوی جبهه شتافت. او حدود یک سال و اندی قبل از اعزام به جبهه، در بسیج مردمی مسجد مسلم بن عقیل فعالیت میکرد و در همان زمان، دورههای آموزش جنگ را داوطلبانه گذراند و سپس داوطلبانه راهی جبهه شد.
در ابتدا، در کرمانشاه به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و از آنجا به گیلانغرب اعزام گردید. حبیب شهید، تنها سه ماه در جبهه حضور داشت و سرانجام در تاریخ ۲۰ شهریور ۱۳۶۰، در تپههای بایسرکان، بر اثر انفجار مین انفجار مین به شهادت رسید. مزار او در قطعه ۲۴ گلزار شهدا بهشت زهرای تهران واقع است.

ویژگیهای اخلاقی
یکی از بارزترین خصوصیات حبیب، صداقت، پاکی و فروتنی او بود. او هرگز از رشادتها و فداکاریهای خود در جبهه سخن نمیگفت و خانوادهاش بعدها از زبان همرزمانش، از دلاوریها و قهرمانیهای او آگاه شدند. حالت عرفانی و چهره نورانی حبیب در ماههای پیش از اعزام به جبهه، دیدنی و عبرتآموز بود. روح متعالی و عدالتطلب او در اواخر عمرش، شخصیتی جذاب و محبوب از وی ساخته بود که پس از شهادتش، بر همگان، از جمله دوستان و خانوادهاش، آشکار گردید. عزاداری باشکوهی که برای شهادت او برگزار شد، گواه این محبوبیت بود.
به قول یکی از یاران شهید حبیب که خود نیز شهید گردید
«با ما به جز اسرار بیداری نگفتند
بیدارمان کردند و خود در خاک خفتند.»