
اسرا در اسارت، آزاده زیستند
«عبدالرضا آذرنگ» فرزند شاه محمد سال ۱۳۲۵ در شهر ایلام به دنیا آمد. او هفتم مهر ۱۳۵۹ در حالی که تنها چند روز از آغاز رسمی جنگ تحمیلی میگذشت در منطقه عین خوش دهلران به اسارت دشمن بعثی درآمد. او ده سال را در زندانهای حزب بعث از جمله اردوگاه رمادیه ۱، در بدترین شرایط مقاومت کرد و سرانجام در ششمین روز از شهریور ۱۳۶۹ به میهن بازگشت. نوید شاهد ایلام به مناسبت سالروز ورود آزادگان به کشور گفتگویی با وی را در ادامه آورده است.
ایران پر از دلاورمردان از جان گذشته است
آزادۀ سرافراز، جانباز جنگ تحمیلی، عبدالرضا آدرنگ ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایام حزن و اندوه ایام اربعین حسینی درخصوص نحوۀ اسارتش بیان داشت: من سال ۱۳۵۹ در فرمانداری شهر ایلام مشغول به کار بودم، چون گواهینامۀ رانندگی پایه یک داشتم برای جابهجایی مهمات و انتقال آن به جبهه انتخاب شدم. از آنجایی که خودم هم دوست داشتم در جبهه خدمت کنم این امر خطیر را با جان و دل پذیرفتم. در آن روزها دشمن که قصد تصرف شهر دهلران را داشت تا منطقۀ عین خوش پیشروی کرده بود که من در همین منطقه به اسارت دشمن درآمدم. صدام در آن روزها فکر میکرد که میتواند ایران را شکست بدهد غافل از اینکه ایران پر از دلاورمردانی بود که در راه اعتلای کشور و ملتشان جان خود را فدا میکردند.
به کربلا مشرف شدیم
در اولین روزهای اسارت، اسرای کربلا با شرایط بسیار دشواری روبرو شدند. آنها پس از تحمل مصائب و سختیهای فراوان در صحرای کربلا، وارد شهر شام شدند که در آنجا نیز با بیحرمتیها و توهینهای بسیاری مواجه شدند. آذرنگ در این باره بیان داشت: وقتی ما را از میان مردم عراق به سمت اردوگاه میبردند یاد اسرای کربلا افتادم و روایتهایی که در موردشان شنیده بودم. وضعیت ما هم حزن انگیز بود. از خداوند و شهدای کربلا طلب صبر و مقاومت کردم.
وی ادامه داد: صلیب سرخ توانسته بود مجوز خروج ما از اردوگاه و تشرف به بارگاه مقدس امام حسین (ع) را بگیرد. ما از شدت خوشحالی سر از پا نمیشناختیم. وقتی به آنجا رسیدیم اسارت و سختیهایش یادمان رفت. اما ظلم نگهبانان عراقی انتها نداشت. یکی از اسرا در سجده بود که نگهبان پایش را روی سر اسیر گذاشت و فشار داد؛ بعد با تمسخر گفت: حالا نماز بخوان.
اسرا در اسارت آزاده زیستند
در روزهای ابتدایی اسارت در عراق، اسرای جنگی با شرایط بسیار دشواری روبرو بودند. این شرایط شامل ضرب و شتم، گرسنگی، تشنگی، بیماری و عدم دسترسی به امکانات اولیه بهداشتی بود. علاوه بر این، اسرای ایرانی تحت شکنجههای روحی و روانی نیز قرار میگرفتند. این ضرب و شتمها گاهی منجر به مرگ یا آسیبهای جدی جسمی میشد، اما آنها اطلاعات نظامی را فاش نمیکردند. ما با توسل به اهل بیت (ع) مخصوصاً امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) آن سختیها را تحمل میکردیم. ما اسیر بودیم، اما تمام سعی مان را میکردیم که آزاده فکر کنیم و آزاده زندگی کنیم. با روحیه دادن به اسرای نوجوان و دعوت آنها به صبر و استقامت، آرامش را در کمپ برقرار میکردیم. رزمندگان ایرانی گرچه اسیر دشمن شده بودند ولی تسلیم آنان نبودند. در واقع آزادگان ایرانی در هر لحظه در حال جنگ با دشمن بعثی بودند. جسم رزمندگان اسیر شده بود ولی روحشان تسلیم نبود.
روز اربعین در اسارت به ذکر مصائب طی میشد
آذرنگ به خاطرات ایام محرم در دوران اسارت هم اشاره کرد و گفت: اسرا در اردوگاههای عراق اجازۀ عزاداری و برگزاری مراسم نداشتند، اما تلاش میکردند که در خفا به عزاداری بپردازند به ویژه در روز اربعین آقا امام حسین (ع)، ما هم در بند خودمان سعی میکردیم که به دور از چشم نگهبانان و با مراقبت تعدادی از اسرا در روز اربعین سینه بزنیم و عزاداری کنیم. در روز اربعین کسانی که مداح و روضه خوان بودند سعی میکردند برای اسرا از مصائب کربلا و اربعین بگویند و این خود باعث توکل و صبر بیشتر اسرا میشد.
اردوگاههای عراق همچون دشت کربلا بودند
آذرنگ در ادامه به مشکلات عدیدهای که اسرا در اردوگاهها با آن مواجه بودند اشاره کرد و گفت: کمبود آب و غذا از مشکلات اصلی اسرا بود. بیشتر ما دچار سوءتغذیه شده بودیم. اسرایی که بیمار بودند وضعیت بدتری داشتند یکی از بدترین خاطرات دوران اسارتم این است که؛ همزمان با یکی از عملیاتهای موفق ایران، عراقیها که بسیار عصبانی شده بودند آزار اسرا را با شدّت هرچه بیشتر از سر گرفتند. آنها در آن ایام ابتدا به تنبیهات بدنی اسرا پرداخته و مرتب با کابلها و باتومها به سر و صورت اسرا زدند. هیچ کس قادر نبود که در آن ایام از هجوم کابلها در امان باشد. بعد از چند روز تنبیه، ابتدا سهمیه غذا را قطع کردند و با گذشت دو روز دیگر، آب را نیز به روی اسرا بستند. آنها همچون ظالمان دشت کربلا آب را بر اسرا بسته بودند آن هم هفت روز، در آخرین شب این تنبیه جانفرسا، یکی از اسرای همجوارم به دیوار سیمانی آسایشگاه تکیه داده بود، ساکت و خاموش هر از گاهی با حالتی نزار و ناتوان با خودش آهسته زمزمه میکرد: نان، آب ...، که ناگهان صدا در گلویش ماند و در تمنّای آب به شهادت رسید.
راه کربلا را شهدا برای ما باز کردند
آذرنگ ضمن بزرگداشت نام و یاد شهدای هشت سال جنگ تحمیلی، شهدای مقاومت و شهدای دفاع مقدس دوازده روزه خاطرنشان کرد: زیارت کربلا که یک روزی آرزوی تمام رزمندگان ما بود با خون شهدا میسر شد. آنها با جانفشانی و استقامت خود ثابت کردند که حسینیاند. رشادت و استقامت رزمندگان ما در طی جنگ تحمیلی باعث شد که ما امروز در کمال امنیت در پیاده روی اربعین شرکت کنیم و به یاد اسرای کربلا پا در راهی بگذاریم که به حرم امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) منتهی میشود. امیدوارم که در این مسیر زائران به یاد شهدا باشند و به نیابت از آنها گام بردارند.
جنگ تحمیلی ۱۲ روزه یک حماسۀ ماندگار است
آزاده سرافراز عبدالرضا آذرنگ در میان سخنانش به جنگ تحمیلی ۱۲ روزه پرداخت و گفت: جنگ ۱۲ روزه دفاع مقدس، با وجود کوتاهی مدت، نمادی از رشادت و مقاومت ملت ایران در برابر تجاوز دشمن است؛ این دوره کوتاه، اما سرنوشتساز، نشان دهنده وحدت ملی، اراده قوی و آمادگی برای دفاع از تمامیت ارضی و ارزشهای کشور بود و دستاوردهای بزرگی در تقویت روحیه مقاومت و افزایش انسجام ملی به همراه داشت. با وجود اینکه شهادت تعدادی از هموطنان به ویژه فرماندهان نظامی که در طول سالهای دفاع مقدس و بعد از آن رشادتهای زیادی انجام داده و آماده شهادت بودند و همچنین شهادت دانشمندان هستهای که در عرصه علم و دانش پیشگام بودند، برای ملت مان سخت و گران بوده و خواهد بود، اما باید به ملت شریف ایران و خانوادههای این عزیزان، تبریک گفت، زیرا این شخصیتهای عظیم در دفاع از اسلام، نظام جمهوری اسلامی و ملت عزیز ایران به شهادت رسیدند. شهادت مقامی والاست، چونکه شهدا «عند ربهم یرزقون» هستند. مقاومت و همبستگی مردم و رهبر عظیم الشأن کشورمان مشت محکمی بود بر دهان استکبار جهانی علی الخصوص رژیم کودک کش صهیونیسم، اما این کشور که محلی از اعراب در دنیا ندارد باید بداند هر رزمندهای که شهید شود همانند هشت سال جنگ نحمیلی سلاحش را نفر بعد برمی دارد و این ایثار و رشادت تمام شدنی نیست و به حول و قول الهی مثل همیشه پیروز میدان هستیم.
کلام آخر
آذرنگ در پایان سخنانش تصریح کرد: رزمندگانی که در دوران دفاع مقدس اسیر رژیم بعث عراق بودند الگوی ایثار و استقامت برای جوانان و نسلهای آینده هستند. اولین و مهمترین درسی که آزادگان دفاع مقدس میتوانند به جوانان و جامعه بدهند حفظ امید است، زیرا آزادگان ثابت کردند که در اوج محرومیت و غربت باید امیدوار بود. اسیران ایرانی در زندانهای عراق نه میدانستند در کجای عراق هستند، نه غذای درستی به آنان میرسید، نه از اخبار اطلاعی داشتند و نه از آینده کشور و خود و خانوادههایشان مطلع بودند، اما با این حال به آینده امیدوار بودند و این مهمترین درسی است که میتوان از آزادگان گرفت. این یک درس حسینی است که از صحرای کربلا و رشادت شهدای کربلا منتج شده است.
انتهای پیام/