شهیدان نمی‌میرند! وصیت‌نامه‌ای که دشمنان اسلام را به لرزه می‌اندازد

يکشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۰۹:۵۰
شهید «سیدمحمد طباطبائی هنزائی» در وصیتنامه‌اش می‌گوید:« امامم و رهبرم دارم که امام خدا می‌داند از ته قلب می‌گویم می‌خواستم هزاران جان داشته باشم و یک به یک نثار این انقلاب که انقلاب الهی است بکنم چون می‌دانم تنها با ریختن خونم و با جان دادن در این راه اگر بتوانم مقدار کمی از وظیفه خود انجام داده باشم.» پایگاه اطلاع رسانی نوید شاهد یزد متن کامل وصیت نامه این شهید والامقام را منتشر می کند.

شهیدان نمی‌میرند! وصیت‌نامه‌ای که دشمنان اسلام را به لرزه می‌اندازد

 به گزارش نوید شاهد یزد، شهید «سیدمحمد طباطبائی هنزائی» یکم فروردین 1341 در شهرستان یزد به دنیا آمد. پدرش سیدجلیل حمام دار بود و مادرش خدیجه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته صنایع چوب درس خواند و دیپلم گرفت. کاراته‌کار بود. با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. سرانجام 27 اردیبهشت 1362 با سمت جانشین فرمانده گروهان در شلمچه بر اثر اصابت گلوله به گردن به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای خلدبرین زادگاهش به خاک سپرده شد.

وصیت نامه:

«بسم الله الرحمن الرحیم. انا لله و انا الیه راجعون.»

 همه از خدا هستیم و به سوی او باز می‌گردیم. مرگ بر آمریکا یادتان نرود. با درود و سلام بر امام خمینی امامی که آمد و امتی را از خواب غفلت بیدار کرد و انشاالله امیدواریم که بتواند درهمین زودی زود تمام جهان را بیدار کند با یاری خداوند تبارک و تعالی و با سلام و درود بر این امت که اینطور به یاری اسلام و انقلاب شتافتند و جوانان خود را راهی جبهه‌ها کردند تا ریشه ظلم را برکنند و اسلام واقعی را به رهبری این امام بزرگوار و با توکل بر خدای تبارک و تعالی هر چه بیشتر در تمام جهان صادر کنند.

ای امام اگر رهبری شما نبود، هنوز ملت در خواب بود ولی خدای را شکر که آمدید و به یاری خدا رهبریت خود را که رهبریت پیغمبر (ص) است در این جهان پیاده کردید. و اما چند کلمه با این امت حرف دارم و آن اینکه ای امت شهید پرور مبادا امام خمینی را تنها بگذارید و مبادا از بعضی کمبودها خدای نکرده دلسرد شوید و از شما می‌خواهم که هر چه بیشتر به یاری امام بشتابید که یاری نمودن امام یاری نمودن حسین (ع) است و یاری نمودن حسین (ع) یاری نمودن دین خداست و هرکس با خدا بود مطمئن باشید که اجر عظیمی در پیش خدا دارد.

 و اما ای امت شهید پرور بدانید که در جهان شما نمونه هستید و انشاالله همینطور تا ظهور آقایمون مهدی همیشه و این را می‌دانم که شما امت دل به این دنیای فانی نبندید چون اگر دل به این دنیا بسته بودید این ایثارگری‌ها و این احسان و محبتهای اسلامی نداشتید که از خدای می‌خواهم به شما اجری عظیم هم در دنیا و هم د رآخرت بدهد و یک نکته دیگر آن که ای امت شهید پرور در این مجالسهای دینی حاضر شوید که خیلی در پیروزی انقلاب تأثیر دارد و روحانیت را یاری کنید (همراهی کنید) و هیچوقت از این روحانیت جدا نشوید که شکست می‌خورید.

و اما عرض با امامم و رهبرم دارم که امام خدا می‌داند از ته قلب می‌گویم می‌خواستم هزاران جان داشته باشم و یک به یک نثار این انقلاب که انقلاب الهی است بکنم چون می‌دانم تنها با ریختن خونم و با جان دادن در این راه اگر بتوانم مقدار کمی از وظیفه خود انجام داده باشم ولی از شما می‌خواهم که دعا کنید من شهید شوم و اینکه از زوی ورق می نویسم می‌گویم شما دعا کنید چون می‌دانم شما از گفته‌های ما به خبرهستید و اما نکته‌ای با این جوانانی که جذب این گروهکهای منافقین و کفارها گروهکهای ضد دین و غیره شدند می‌گویم ای جوانان تا دیر نشده به دامن این امت شهید پرور برگردید چند لحظه‌ای فکر کنید بزرگترین عبادتها در پیش خدا فکر کردن است آن هم فکر سالم و این را بگویم که اگر به دامن اسلام برنگردید خدا می‌داند در آخرت و حتی دراین دنیا چه بلائی بسر شما می‌آید و اگر همینطور به پیش بروید خدای تبارک و تعالی شما را نمی بخشد و در آخرت به بزرگترین دردها متحمل می‌سازد چون دراین زمان رهبری آمده است هدایت می‌کند و اگر شما به راه مستقیم نمانید در آخرت نمی‌توانید بهانه بیاورید که از خدا می‌خواهم اگر شما قابل هدایت هستید، هدایت و اگر قابل هدایت نیستید جدا شما را از صفحه روزگار براندازد.

 اما عرضی با پدر و مادر عزیزم باید بگویم پدر و مادرم اگر من انشاالله شهید شدم شما ناراحت نشوید چون خط سرخ شهادت را امامان ما رفتند و با خونهای پاکشان امتها را بیدار کردند و به سعادتی بزرگ رسید. اما پدر و مادر عزیزم من هم یه بنده گناهکار نزد خدا هستم این خط سرخ شهادت را انتخاب کرده‌ام که انشاالله به آروزیم برسم و با خونم بتوانم لااقل تا اندازه‌ای از وظیفه‌ام را انجام داده باشم و در نزد حسین خجالت زده نباشم، چون می دانم غیر از جانم را فدای مکتب الهی و خدایی قرار بدهم که حد ندارد و بارالها این حس‌ کردم که انشاالله شهید می‌شوم و به این جهت بود که بعضی از کارها که برای آسایشم بود و می‌خواستم انجام بدهم نمی‌دادم چون راهم را پیدا کرده بوده و آن خط سرخ شهادت بود که بعضی از وقتها از خدا تبارک و تعالی پیروزی رزمندگان را می‌خواستم و بعد لحظه به لحظه به امید شهادت بودم چون این دنیا قفس است و خوش به سعادت کسانیکه از این قفس پرواز کردند و خود را از این قفس تنگ رهانیدند که شهادت در راه خدا خیلی شیرین است شیرین‌تر از شیرینیها و باید بگویم پدر و مادرم در مورد شهادت من اصلا غمگین شوید و خیلی خوشحال باشید چون خوشحالی شما خوشحالی من است و غمگین بودن شما خوشحال شدن دشمن است و نگذارید اسلحه من به زمین بیفتد واز شما می‌خواهم که اسلحه من را به برادرانم بدهید تا آنها بجنگنند و این شیطانها و این کفارها و منافقین را از صفحه روزگار براندازند.

 امید پیروزی اسلام بر کفر و در آخر از پدرم و مادرم و برادرانم می‌خواهم من را ببخشند و اگر گناهی کردم و از کسانی که من را می‌شناسند از آنها می‌خواهم که اگر خطایی از من دیده‌اند مرا ببخشند. آنکس که تو را شناخت جان را چه کند/ فرزند و عیال و خانمان را چه کند/ دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی/ دیوانه تو هر دو جهان را چه کند.

 خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار والسلام . التماس دعا . سید محمد طباطبائی‌

شهیدان نمی‌میرند! وصیت‌نامه‌ای که دشمنان اسلام را به لرزه می‌اندازد 
شهیدان نمی‌میرند! وصیت‌نامه‌ای که دشمنان اسلام را به لرزه می‌اندازد
منبع: نویدشاهد
برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده