روایت ایستادگی؛ از جبهههای جنگ تا زندگی امروز
به گزارش نوید شاهد زنجان، دفاع از وطن و ناموس برای رزمندگان یک اصل همیشگی بود از اینرو به سراغ یکی از مردان ایستاده این سرزمین رفتهایم. ابوالفضل بیگدلی، جانباز ۲۵ درصدی که در ۱۶ سالگی و با پای پیاده از روستای قینرجه تا پادگان مالکاشتر راه پیمود تا به ندای "هنوز مدرسهات تمام نشده" امام خمینی(ره) پاسخ دهد.
در روزهای بهاری سال 1404، پای صحبتهای این رزمنده قدیمی نشستهایم تا از خاطرات ۲۸ ماه حضور در جبهههای غرب کشور بگوییم؛ از روزهای سخت تا مسئولیت در بنیاد شهید، از مجروحیت در عملیات نصر یک تا عوارض شیمیایی که همچنان با آن دست و پنجه نرم میکند.
این گفتگو نه تنها مروری است بر تاریخ شفاهی دفاع مقدس، که فرصتی است برای انتقال ارزشهای ایثار و مقاومت به نسل جوان. با ما همراه باشید تا روایتی شنیدنی از زندگی مردی بشنویم که معتقد است: «اگر باز هم لازم باشد، میروم»
پیشینه و خانواده
ابوالفضل بیگدلی، متولد روستای قینرجه و ساکن گلشهر، جانباز ۲۵٪ دفاع مقدس است. او در سال ۱۳۶۷ به زنجان مهاجرت کرد و اکنون با خانوادهاش در این شهر زندگی میکند. از شش خواهر و سه برادر، دو تن را از دست داده است. او پدر شش فرزند است که سهتن دانشجو، یکی محصل و دو نفر دیگر در تهران و قزوین مشغول به کار هستند.
مسیر زندگی تا جبهه
او سال ها زحمت کشیده است. با سه سال باقیمانده تا بازنشستگی، هنوز در حال خدمت است. در ۱۶سالگی، برخلاف مخالفت پدر، پیاده ۲۰ کیلومتر از روستا تا پادگان مالکاشتر را پیمود تا برای اعزام به جبهه ثبتنام کند. آموزشهای فشرده یکماهه را در شرایط جنگی گذراند و در سال ۱۳۶۳ به بانه اعزام شد.
۲۸ ماه در خط مقدم
بیگدلی بیشتر دوران خدمت را در بانه گذراند؛ از نگهبانی تا تدارکات و عملیاتهای پاکسازی. در عملیات نصر یک، زیر آتش خمپارههای عراقی مجروح شد. دست و پایش زخمی و دچار موجگرفتگی و عوارض شیمیایی شد. پنج روز در تبریز بیهوش بود و دو ماه تحت درمان قرار گرفت. از همرزمانش، سعید آربنی (مجروح) و جعفر خردمندی (شهید) یاد کرد و از عملیات سالوک گفت که ۴۵ نفر از نیروهایشان شهید یا اسیر شدند.
دردهای ماندگار
هنوز عوارض شیمیایی، ریه و چشمانش را آزار میدهد. سردردهای شدیدش را با استامینوفن آرام میکند، اما میگوید: «اگر باز هم لازم باشد، میروم. دفاع از وطن وظیفه بود.»
پیامی به آیندگان
او معتقد است جوانان امروز اگرچه روحیهایثار دارند، اما شرایط آن دوران را درک نکردهاند. تأکید میکند: «باید برایشان روشن شود چرا جنگ آغاز شد و چرا دفاع ضروری بود.» از مسئولان میخواهد به معیشت جوانان رسیدگی کنند و یادآور میشود: «اتحاد مردم پشت جبهه، رمز پیروزیمان بود.»
وصیت یک رزمنده
خاطراتش از جبهه را کتابنشدنی میداند و آرزو میکند: «خداوند شهدا را غریق رحمت کند و بازماندگان را سلامت بدارد.» روایت او، گواهی است بر ایستادگی مردانی که تاریخ ساز شدند