گفت‌وگو نوید شاهد البرز با جانباز 65 درصد؛

سرباز ارتشی؛ سقایی در آتش

جانباز 65 درصد ارتشی بهروز هاشمی در گفت‌گو با نوید شاهد بیان می‌کند: «در لشکر ۲۸ کردستان، مسئولیت من رانندگی تانکر آب بود. در آن روز‌های سخت، توپ‌های فرانسوی خرمشهر را زیر آتش گرفته بودند. ما در صحرا جفیر مستقر بودیم و هر روز با خطر مواجه بودیم. حملات شیمیایی دشمن همیشه بدون اخطار می‌آمد؛ تنها با بوی شکلات متوجه می‌شدیم که باید فوراً چفیه‌ها را خیس کنیم و بر صورت ببندیم. ادامه این مصاحبه را بخوانید.»

به گزارش نوید شاهد البرز؛ بیست‌ونهم فروردین‌ماه، روز ارتش جمهوری اسلامی ایران و نیروی زمینی، فرصتی است تا از رشادت‌های مردانی یاد کنیم که در برابر دشمنان ایستادند تا از خاک، شرف، دین و کیان این ملت دفاع کنند. به این مناسبت، گفت‌وگویی با جانباز ۶۵ درصد، بهروز هاشمی انجام دادهایم که در ادامه ‌می‌خوانید. 


سرباز ارتشی؛ سقایی در آتش 

 انگیزه حضور در جبهه: دفاع از وطن و ناموس 

بهروز هاشمی، متولد اول فروردین ۱۳۴۱، درباره انگیزهاش برای حضور در جبهه می‌گوید: "در آن زمان، با توجه به اعتقاداتمان و رهنمودهای حضرت امام خمینی (ره)، وظیفه میدانستیم که به جبهه برویم. خاک کشورمان مورد حمله قرار گرفته بود و خانواده من نیز کاملاً موافق بودند که باید از وطن و ناموسمان دفاع کنیم. من با اراده محکم و تصمیم شخصی به جبهه رفتم. حتی پدرم همیشه تأکید داشت که دفاع از کشور یک وظیفه مقدس است."

وی در ۱۸ دی‌ماه ۱۳۶۳ به جبهه اعزام شد و خاطرات بسیاری از آن روزها دارد: "هر لحظه جبهه برای من یک خاطره است، به‌ویژه یاد دوستانی که اکنون در میان ما نیستند و به شهادت رسیدند. هنوز هم به یادشان هستم و سر مزارشان می‌روم."

                                        خاطراتی از خط مقدم: از سقایی تا موشکباران 

هاشمی در لشکر ۲۸ کردستان خدمت میکرد و مسئولیت رانندگی تانکر آب (سقایی) را بر عهده داشت. او از روزهای سخت جبهه میگوید: 

*"در منطقه سهراه جفیر مستقر بودیم. یادم میآید که توپهای فرانسوی ۴۵ متری، خرمشهر را هدف قرار داده بودند و ما در مقر فرماندهی بین خرمشهر و اهواز بودیم. دو برج پدافند هوایی داشتیم که هرگاه هواپیماهای دشمن حمله میکردند، زمین و زمان می‌لرزید."

او همچنین از حملات شیمیایی دشمن می‌گوید: "گاهی حتی آژیر خطر هم به صدا درنمیآمد، اما با بوی عجیبی مثل شکلات متوجه میشدیم که گاز شیمیایی زدهاند. سریع چفیهها را خیس میکردیم و روی دهان می‌بستیم.

                                         مأموریت‌های خطرناک: آبرسانی زیر آتش دشمن 

یکی از خطرناکترین مأموریتهای هاشمی، آبرسانی به رزمندگان در مناطق عملیاتی بود: "یک‌بار اعلام کردند که هر کس داوطلب شود به خط مقدم آب برساند. من داوطلب شدم و به همراه رضا مردانی به سمت نورد اهواز حرکت کردیم. در راه، با خانوادههایی روبهرو شدیم که برای ملاقات عزیزانشان آمده بودند و تشنه بودند. باوجود اینکه زمان تنگ بود، توقف کردیم و به آنها آب دادیم. حتی صداوسیما هم آنجا بود و این صحنه را ثبت کرد."

 

در مأموریت دیگری، وقتی تانکرشان در میانه راه بدون گازوئیل مانده بود، با کمک یکی از دوستان قدیمی که مسئول سوخت بود، مشکل را حل کردند. هاشمی با لبخند می‌گوید:  "دقیقاً کنار دستم انبار گازوئیل بود، اما من نمیدیدم! بعد از سوختگیری، دیگر آن دوست را ندیدم..."

                                                    مجروحیت و ادامه مقاومت 

هاشمی در اشنویه مجروح شد و به بیمارستانهای ۵۰۳ و ۵۰۶ ارتش اعزام گردید. او از روزهای سخت درمان می‌گوید: "وقتی به هوش آمدم، حافظهام را از دست داده بودم. کمکم با کمک پزشکان، به‌ویژه دکتر صفدری، بهبود یافتم. اما حتی پس از بهبودی، دوباره می‌خواستم به جبهه برگردم."

او که اکنون با عوارض شیمیایی و سرطان دستوپنجه نرم می‌کند، می‌گوید:  "اگر امروز هم لازم باشد، برای دفاع از این خاک جان میدهم. این وطن، مانند مادرمان است و باید حفظ شود."

                                                   پیام به نسل جوان: اصالت و میهن‌دوستی 

هاشمی خطاب به جوانان می‌گوید: "اصالتتان را حفظ کنید. این خاک و آب به قیمت جان هزاران شهید و جانباز به دست آمده. جوانان امروز قوی و آگاه هستند، اما باید بدانند که وطن از همهچیز مهمتر است. کسی که می‌خواهد جوانان را راهنمایی کند، خودش باید راه بهشت را بلد باشد."  

 وی در پایان از بنیاد شهید تشکر کرد، اما خواستار توجه بیشتر به داروهای بیماران شیمیایی شد:  "داروهای خاصی که نیاز داریم، گاهی نایاب می‌شود. از مسئولان می‌خواهم که برای تهیه این داروها اقدام کنند."

مصاحبه از اباذری

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده