دانشآموز شهیدی که به جبهه رفت تا درس عشق را بیاموزد
به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «غلام جعفرزاده» يكم آذر ماه 1349، در روستای بيكاه از توابع شهرستان رودان ديده به جهان گشود. پدرش نصرالله، كارگر بود و مادرش زهره نام داشت. تا پايان دوره راهنمايی درس خواند. به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت. بيست و سوم فروردين 1362، در زبيدات عراق به شهادت رسيد. پيكرش مدتها در منطقه باقی ماند و بيستم خرداد 1378 پس از تفحص، در زادگاهش به خاک سپرده شد.
دانشآموز شهیدی که به جبهه رفت تا درس عشق را بیاموزد
روزی پسرم غلام به من گفت: «میخواهم به جبهه بروم.» در پاسخ به او گفتم: «پسرجان، بشین درست رو بخون.» اما او در جواب گفت: «اونجا هم درسهای زیادی هست.»
با همین جمله منو قانع کرد تا اجازه رفتنش را بدهم. با چند نفر از دوستانش ماشینی تهیه کرده بودند تا باهاش به محل حرکت کاروانها بروند.
با من و مادرش خداحافظی کرد و رفت تا سوار ماشین شود. کمی به اذان مانده بود که من زودتر به مسجد رفتم. بعد از انجام نماز و دعا، وقتی به خانه برگشتم دیدم ماشین هنوز جلو خانه ایستاده. شهید وامگیر با لبخند گفت: «پدرجان، هنوز از پسرت دل نکندهای؟»
من هم خندیدم، با شوخی و خنده از هم خداحافظی کردیم و رفتند.
در درس و ورزش همیشه موفق بود. بعضی وقتها بچهها را دور هم جمع میکرد و به آنها در درس خواندن و مطالعه کمک میکرد. چون وضعیت مالی خوبی نداشتیم، سعی میکرد خودش خرج و مخارجش را دربیاورد. از من و مادرش اجازه گرفته بود تا کار کند.
پسر مهربانی بود. به من میگفت: «پدر، اگر شهید شدم نذار اسلحهم روی زمین بماند. کسی لباس سیاه نپوشد و روی مزارم هم "جوان ناکام" ننویسید، چون من برای خدا و به سوی خدا میرم.»
به من و مادرش سفارش کرد که شبهای جمعه دعای کمیل را فراموش نکنیم.
پسری متواضع بود… همان که با همه خوبیهایش رفت و دیگر برنگشت.
(به نقل از پدر شهید، نصرالله جعفرزاده)