من دیگه جبهه‌ای شدم!

پدر شهید «مرتضی پازوکی» نقل می‌کند: «بسیج فقط با رضایت پدر اعزام می‌کرد. یک راه به ذهنش رسید: کلک. یک روز وقتی پدر از خواب بیدار شد، دید انگشتش جوهری شده. مرتضی خندید و گفت: من دیگه جبهه‌ای شدم.»

به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید مرتضی پازوکی» فرزند اکرم و صغرا، هفتم خرداد ۱۳۴۶ در شهرستان گرمسار به دنیا آمد. پدر و مادرش به‌خاطر عشق به امام اول، نام او را مرتضی گذاشتند. مرتضی از کودکی درس را رها کرد و به کار کشاورزی پرداخت. در دوران دفاع مقدس به‌خاطر مخالفت‌‎های پدر و مادر، چندین بار از رفتن به جبهه بازماند، اما در نهایت سال ۱۳۶۵ با تهیه استامپ، در خواب از پدر رضایت گرفت و عازم جبهه شد.

من دیگه جبهه‌ای شدم!

من دیگه جبهه‌ای شدم

پدر رضایت نمی‌داد. به مرتضی خیلی علاقه داشت. بسیج هم فقط با رضایت پدر اعزام می‌کرد. یک راه به ذهنش رسید: «کلک» یک روز وقتی پدر از خواب بیدار شد، دید انگشتش جوهری شده. مرتضی خندید و گفت: «من دیگه جبهه‌ای شدم.» پدر هم با سکوتش رضایت داد.

دهان روزه

پدر مرتضی نقل می‌کند: «به مرتضی چیزی نگفت. زد بیرون و رفت سر کار، کار کشاورزی. مرتضی دید پدرش در خانه نیست. فهمید چه اتفاقی افتاده. سوار دوچرخه شد و رفت مزرعه. پدر مشغول کار بود. گفت: بابا! چرا منو صدا نزدی؟ پدر دست از کار کشید و گفت: مرتضی‌جان! نخواستم بعدازظهر با دهان روزه کار کنی. مرتضی جلو آمد و بیل را از پدر گرفت و گفت: نه بابا! تو هم روزه‌ای، هر وقت خواستی بیای، من هم میام.»

سرانجام پنجم فروردین ۱۳۶۶ در منطقه شلمچه چند ترکش به پهلو، سر و شکم مرتضی خورد و به شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای گرمسار آرام گرفت.

انتهای متن/

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده