سربازی از تنگه چزابه تا جاودانگی
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید ذبیحالله رستمپور، فرزند علی، در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۳۴۵ در قلعه آقا حمید آستانه، واقع در ۴۰ کیلومتری اراک، در خانوادهای مذهبی چشم به جهان گشود. او دوران کودکی خود را در کنار پدر فاضل و معلم خود سپری کرد و تحصیلات ابتدایی را در مدرسه وزیری آستانه آغاز نمود. سپس، دوران دبیرستان را در مدرسه شهید بهشتی اراک به پایان رساند و در سال ۱۳۵۹ با معدل ۱۹.۷۵ موفق به اخذ دیپلم شد.
با توجه به روحیه مذهبی و تعهدی که نسبت به انقلاب اسلامی و ولایتفقیه داشت، از همان اوایل انقلاب اسلامی، بخش عمدهای از وقت خود را صرف پاسداری از حریم مقدس جمهوری اسلامی ایران میکرد؛ چه در محله و چه در مدرسه.
سرانجام، در ۱۹ آذر ۱۳۵۹، همچون دیگر جوانان غیور، به دعوت حضرت امام خمینی (ره) و مسئولان کشور لبیک گفت و برای انجام خدمت مقدس سربازی اعزام شد. او سه ماه دوره آموزشی خود را در گردان ۱۶۳ تیپ بجنورد، لشکر ۷۷ خراسان، سپری کرد و سپس عازم جبهه غرب شد و در منطقه میمک به دفاع از میهن پرداخت.
پس از مدتی، به دلیل علاقه شدید به جبهه و پاسداری از جمهوری اسلامی ایران، به جبهه جنوب اعزام شد و در عملیات فتح بستان شرکت فعالانه داشت. سرانجام، پس از یک سال حضور مستمر در جبهه، در نخستین روز از اسفندماه ۱۳۶۰، در تنگه چزابه، حین عملیات «مولای متقیان» و در درگیری با دشمن بعثی، به مقام والای شهادت نائل آمد.
پیکر مطهر این شهید بزرگوار تا ۲۹ اردیبهشت ۱۳۷۳ مفقود بود و پس از تفحص، در گلزار شهدای شهر اراک به خاک سپرده شد.
وصیتنامه شهید ذبیحالله رستمپور
بسم رب الشهدا
"وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ"
جهت پاسداری از خون ۷۰ هزار شهید، تصمیم گرفتم به جبهه حق و باطل بپیوندم. شکایتی ندارم، چراکه این جنگ، از آغاز تاریخ بوده و تا قیام قیامت ادامه خواهد داشت. از هابیل و قابیل گرفته تا حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت محمد (ص) در برابر قریش، حضرت علی (ع) در مقابل معاویه و حضرت حسین (ع) در برابر یزید خونخوار. و امروز نیز، امت بپاخاسته ایران به رهبری امام خمینی (ره)، در برابر رژیم مزدور و نوکرصفت عراق، به سرکردگی صدام یزید زمان، ایستاده است.
بنابراین، با اعتقاد کامل به اسلام محمدی (ص) و ایمان راسخ به مکتب شیعه که از خانه کوچک حضرت فاطمه (س) و امیرالمؤمنین علی (ع) آغاز شد، تصمیم به شرکت عاشقانه در این جنگ گرفتم. امید دارم که خالق دانا، این حضور را که تنها برای رضای اوست، بپذیرد.
من از آموزگارم، حسین (ع)، پیروی میکنم و در راه عقیدهام جهاد میکنم؛ چنانکه ایشان فرمودند: «إِنَّمَا الحَیَاةُ عَقِیدَةٌ وَ الجِهَادُ»
و اما پدرم، به امام خمینی (ره) ایمان داشته باش که او رهبر حقیقی اسلام است. نگران من نباش، چراکه حق همیشه پیروز است.
و اما مادرم، ای که قلبت، قلب معنوی من است، میدانم که اکنون چشمبهراه بازگشت من هستی. اگر فرزندت برنگشت، بدان که به سوی خدا بازگشته و نعمت شهادت را نوشیده است. صبور باش و همچون حضرت ایوب (ع) صبر پیشه کن که خداوند، صابران را دوست دارد.
و اما برادرم، تنها دوست و همراهم، میدانم که فرزند خوبی برای پدر و مادرم و برادر شایستهای برای تو نبودهام. اما این جهاد را آغاز کردهام تا رضای خدا را جلب کنم و شاید گذشتهام بخشیده شود.
و اما خواهرانم، عزیزانی که از من جدا هستید، اگر در طول زندگیام کوتاهی یا خطایی از من دیدهاید، مرا ببخشید. شما را سفارش میکنم که همواره در مسیر ولایت بمانید و از رهبر عزیزمان، امام خمینی (ره)، پیروی کنید، چراکه او نماینده اسلام و حقیقت است.
و اما دوستانم، شما را به جهاد در راه خدا و تبعیت از اسلام ناب محمدی (ص) توصیه میکنم.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی