خاطره خودنوشت شهید«محمد علی احصائی»

عنایتی ویژه از امام زمان (عج) به یک فرد ناشنوا

شهید «محمد علی احصائی» در خاطرات خود چنین می‌نویسد:« جبهه‌ها دنيای ديگری است، دنيایی از عرفان و ايمان و عشق به خدا و امام زمان(علیه السلام). از طرفی امام زمان (علیه السلام) عنايت خاصی به جبهه‌ها و به سربازان خود دارند. از اينجاست که معجزات زيادی در جبهه‌ها رخ می‌دهد، معجزاتی که با معيارهای مادی جور در نمی‌آيد...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

معجزه در جبهه

به گزارش نوید شاهد فارس، شهید«محمد علی احصائی» 20 تیر سال 1343 در شهرستان نی‌ریز دیده به جهان گشود. دوران کودکی را گذراند و در هفت سالگی به مدرسه رفت. تحصیلات را تا مقطع دیپلم با موفقیت گذراند. سپس در کنکور سراسری شرکت کرد در رشته بهداشت عمومی دانشگاه شهيد چمران اهواز پذيرفته شد. در ایام جنگ تحمیلی به جبهه شتافت و سرانجام پنجم اسفندماه 1362 در عمليات خيبر منطقه جفير به شهادت رسید. پيکر پاکش در گلزار شهدای نیريز به خاک سپرده شد.

متن خاطره:

بسم الله الرحمن الرحيم اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ، ضَلَلْتُ عَنْ دينى. همانطور که می‌دانيم، در جبهه‌ها دنيای ديگری است، دنيایی از عرفان و ايمان و عشق به خدا و امام زمان(علیه السلام).

از طرفی امام زمان (عج) عنايت خاصی به جبهه‌ها و به سربازان خود دارند. از اينجاست که معجزات زيادی در جبهه‌ها رخ می‌دهد، معجزاتی که با معيارهای مادی جور در نمی‌آيد. خاطره‌ای که من دارم اين است که:

مدتی که در حميديه، شهر نور، شهر شهيدان مظلوم بوديم؛ يک شب پنج شنبه بنا بود دعای کميل بخوانيم که يکباره قبل از دعا در اتاق نشسته بوديم که يکباره صدای تکبير و يا مهدی، يا مهدی و معجزه، معجزه بلند شد.

به بيرون از اتاق پريديم و ديديم که يکی از برادران را که کر و لال بود بر روی دست‌هاست و دارد حسين(ع) حسين(ع)، ابوالفضل(ع) ابوالفضل(ع) و مهدی(ع) مهدی(ع) می‌گوید.

فهميديم که بله معجزه شده است و امام زمان مهدی موعود(علیه السلام) به اين برادر کر و لال عنايت فرموده و ايشان را شفا داده؛ آن شب را برادران دعا خواندند و سينه زدند و در انتظار امام عصر(عج) مانند شمع سوختند.

يک برادر ديگر نيز از عشق به امام عصر به حالت بيهوشی افتاد. فردايش از خود آن برادر تقاضا کرديم که جريان را تعريف کند، همه جمع بودند و منتظر، تا اسم امام زمان(علیه السلام) برده می‌شد و او می‌شنيد و صلوات می‌فرستاد، ولی هر چيز ديگری که می‌گفتی اصلا انگار که نگفتی.

بعد برادری که شفا يافته بود، ابتدا آمد قرآن را بوسيد تا توانست چند دقيقه‌ای حرف بزند و بعد شروع کرد و گفت که من داشتم نماز می‌خواندم، نماز که تمام شد همين جور در فکر بودم که يکباره در کنار دريچه ديدم مردی نورانی سوار بر اسب آنجاست هر چه می‌خواستم به جلو روم قدرت نداشتم تمام بدنم می‌لرزيد؛ او پيشانی مرا بوسيد و به من گفت که شهيد می‌شوی، بعد گفت وحدت داشته باشيد، نمازهايتان را به جماعت بخوانيد و مژده داد که اين جنگ به زودی به نفع اسلام پيروز خواهد شد.

بعد او آنقدر بر سر و روی خود زد و آن قدر حسين(ع) حسين(ع) و مهدی مهدی کرد که نزديک بود از هوش رود که نگذاشتند و او را بيرون بردند؛ و اين بود يکی از هزاران معجزه که در جبهه‌ها اتفاق می‌افتد.

به اميد هر چه نزديکتر شدن فرج اما عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و سلامتی نايبش امام خمينی تا آن زمان. والسلام.


انتهای متن/

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده
پرطرفدارها