ذوالفقار در حيفا /سروده عليمحمد مؤدب در وصف شهید سید حسن نصرالله
كيست اين صاعقه رشيد؟
كه چون ذوالفقار علي ايستاده
بر فراز درياهاي مشوش نفت
و كوههاي خام جربي
و در شبهاي مضطرب تلآويو و حيفا
ميسوزاند دماغ موشكهاي ضد موشك آمريكايي را
كيست اين نخل افراشته؟
در مزرعه كدوهاي ژنتيك
اين نخل خشمگين
در وسط اين رقاصخانه
كه جزيره مصنوعي ميسازند در دريايش
براي همخوابگي مايكل جكسون و شازده كوچولوها
در اصطبل اين همه ميش
كيست اين شير ژيان؟
ميان اين همه ني
چه غريب افتاده اين شمشير؟
كيست اين پرچم فتح؟
در چرخاچرخ اين همه دشداشه؟
در محاصره اين همه امير اخته
كيست اين سردار تنها؟
جنوب تشنه بود و سيب تشنه
مديترانه تشنه بود و بيروت تشنه
خداوند به ما و قاتلان حسين(ع) فرصتي دوباره داد
دستهاي بريده عباس(ع) را از شريعه گرفت
و بر شانههاي تو
به ياري ما فرستاد
تو را نصرالله ميناميم
و پس از نام تو
ايمان داريم به فتحي قريب
ايمان داريم به قلب تو
كه عباي جدت را بر دوش مياندازي
و فرياد ميزني:
اللهاكبر
با ميراثي از مهرباني فاطمه(س) و قهر حيدر كرار(ع)
خداوند به ما فرصتي دوباره داد
تا در جنوب زنده شويم
در سيبهايي كه سرخرو ميشوند
هنگامي كه سيا
شرق را رنگ ميكند
و سارس
عروسك فروشهاي چيني را زرد
ما در جنوب زنده شدهايم
زيرا تو در جنوب زندهاي
و خون همه شهيدان تاريخ
در رگهاي تو
با خون حسين(ع) ميآميزد
ما در جنوب زنده شدهايم
و فرياد ميزنيم:
زنده باد نصرالله
هنگامي كه فيفا
به مشكل همزماني جام جهاني نوزدهم
با جنگ جهاني سوم ميانديشد
و آمريكا
آماده برگزاري چهار جنگ جهاني در هر سال است
زنده باد نصرالله
كه فرياد ميزند
تا مديترانه تكاني به خود بدهد
حلقههاي رقص عربي را رها كند
با خاك پاي شهيدان تيمم كند
و نمازش را بخواند
و آن گاه
قربه اليالله
ناوهاي اسرائيلي را فرو برد
زنده باد نصرالله
كه فرياد ميزند:
اللهاكبر
تا كودكان ما طوفان را ياد بگيرند
و تلويزيونهاي ما
پخش مستقيم شوت شدن كره زمين را
زنده باد نصرالله
كه در المنار اذان ميگويد
براي ملتي كه نماز را نشسته ميخواند
در ركوع راه ميرود
و در سجده ميخوابد
فرياد بزن آقا!
و بگو كه تنها نيروهاي حافظ صلح
قوت قلب ماست
و زور بازوان ما
فرياد بزن و بگو
كه فرياد
نفس ماست
و ضربان قلب ما
و بگو كه كودكانمان
تنها در محدوده فريادهايمان ميتوانند بازي كنند
و تنها در محدوده فريادهايمان ميتوانند آسوده بخوابند
فرياد بزن آقا!
هر چند نفست را
دود قهوهخانه اعراب ميسوزاند
و دلت را آمد و شد هواپيماهاي تشريفات
ميان واشنگتن و حرمسراهاي خاورميانهاي كاندوليزا رايس
تو را به جنازه سوخته فرزندت در تلويزيون اسرائيل قسم
فرياد بزن آقا!
كه عنقريب از صندوقهاي باطل شده انتخابات
در الجزاير و تركيه
در عراق و افغانستان
حق بيرون خواهد آمد
و بيرون خواهند آمد
ميليونها مشت باطل شده
و فرياد خواهند زد:
نصر من الله و فتح قريب
***
تو ننگ اعراب هستي، سيد حسن!
نام تو را بايد
از فهرست اعراب شايسته خط بزنيم
تو به جاي آن كه
در ايوان ويلاي ساحليت لم بدهي
و چرت تابستانيت را
با دود قليان مفرح كني
تفنگ به دست ميگيري
و از پشت تريبون المنار
با نعرههايت
چرت ما را پاره ميكني
تو هيچ شباهتي به بزرگان عرب نداري، سيد حسن!
نه شكمت آن اندازه است
كه از پشت دشداشههاي سفيد
وقار عربيت را نمايان كند
نه چفيه و عقال داري
تازه عمامه سياه هم سرت ميگذاري
كه ما را به ياد خميني(ره) مياندازد
كه يك بار چرتمان را پاره كرد
تو ننگ عربي، سيد حسن!
به جاي آن كه در حرمسرايت بگردي
و رقص عربي كنيزكان گرجي و اوكرايني را تماشا كني
تا فردا در بهشت
براي غزلسرايي با حوريان آماده باشي
در مخفيگاهت
كه نميدانيم كجاست
مينشيني و نهجالبلاغه ميخواني
تو كافر شدهاي، سيد حسن!
و بر ماست
كه تو را به يهوديان اهل كتاب بسپاريم
فقط به رسم مردان بزرگ عرب
صادق باش و بگو
برد موشكهايت
به رياض كه نميرسد؟!