یادنامه شهید اصغر لک؛

از روستای آشنا خور تا جبهه‌های شلمچه

يکشنبه, ۲۱ بهمن ۱۴۰۳ ساعت ۲۳:۳۸
شهید "اصغر لک" در فروردین ماه ۱۳۴۵ در روستای آشنا خور از توابع شهرستان خمین به دنیا آمد. او که در سایه‌سار تربیت مذهبی مادرش رشد کرد، پس از از دست دادن پدر، مسئولیت خانواده را بر دوش گرفت و به عنوان بسیجی به جبهه‌های جنگ پیوست. اصغر در عملیات شلمچه و در تاریخ ۱۹ بهمن ۱۳۶۵ با اصابت ترکش به شهادت رسید و در زادگاهش به خاک سپرده شد. وصیت‌نامه این شهید بزرگوار نشان‌دهنده عشق و اخلاص او به انقلاب اسلامی و راه امام حسین (ع) است.

به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید اصغر لک در اولین روز از فروردین ماه سال 1345 در روستای آشناخور، از توابع شهرستان خمین به دنیا آمد. او روستازاده‌ای بود که با پشتکار و ایمان به قله‌های معنویت رسید. خانواده‌ای مذهبی و محیط پاک روستا زمینه‌های تربیت او را مهیا کرده بود. هنوز سه ساله نشده بود که پدرش را از دست داد و در سایه تربیت مادر بزرگوارش رشد یافت. رنج یتمی موجب شد تنها تا سال اول راهنمایی تحصیل کند و پس از آن با احساس مسئولیت به کار پرداخته و نان حلال سر سفره آورد.

از روستای آشنا خور تا جبهه‌های شلمچه

اصغر لک در نوجوانی کارگری می‌کرد و با دقت و صبر فراوان، مسیر زندگی را ادامه داد. او که اهل دیانت و معنویت بود، به عنوان بسیجی عازم دوره آموزشی شد و سپس به مناطق عملیاتی در گردان روح‌الله خمین پیوست. در جبهه‌های جنگ به عنوان تیرانداز مشغول خدمت شد و نزدیک به یک سال در میدان نبرد حضور داشت. در آخرین اعزام خود، در 19 بهمن 1365 در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر مطهر او در زادگاهش به خاک سپرده شد.

وصیت‌نامه شهید اصغر لک:

بسم الله الرحمن الرحیم

از خدا بترسید و درخواست وسیله نمایید و به او توسل جویید و در راه خدا جهاد کنید. خدایا، من از دنیا وارسته‌ام. از همه چیز خود دست شسته‌ام. دلیلی ندارد که تسلیم ظلم و کفر شوم و خدا را به طاغوت بفروشم. من می‌سوزم تا راه حق را روشن کنم و تمامی قیود و بندها را بریده‌ام که آزادانه در معرکه حیات جولان دهم.

خدایا، مرا از بلاهای غرور و خودخواهی نجات ده تا حقیقت‌ها را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم. خدایا، پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه‌گر ساز تا فریب زرق و برق این عالم خاکی مرا از یاد تو دور نکند. خدایا، اینجا چه جایی است که انسان‌ها معمولی نیستند؛ هر یک از آنان دنیایی از اخلاق و عرفان‌اند. افسوس که هر یک از این بزرگواران به سوی معبودشان پر می‌کشند، و بار سنگین خونشان بر دوش ماست.

وقتی با این برادران صحبت می‌کنم، می‌بینم که برخی از آنها برادرشان شهید، مفقود یا اسیر است، و اینان سلاح آنان را به دوش گرفته‌اند. باید انسان این‌ها را ببیند و درس بگیرد. واقعا همین خانواده‌های شهیدپرور هستند که با تربیت چنین عزیزانی نمی‌گذارند امام عزیزمان تنها بماند. خداوند این مقربان درگاهش را به ما عطا کرده است تا بتوانیم از طریق آنان به اسلام عزیز خدمت کنیم و راه امام حسین (ع) بی‌رهرو نماند.

خدایا، با وجود این برادران چگونه انسان می‌تواند اینجا را ترک کند، در حالی که تاریخ تکرار شده است و هر کسی که یاری امام حسین را نکند، باید پاسخگو باشد. باید پا در عرصه جنگ بگذاریم و در عمل ثابت کنیم که در راه حسین (ع) جان دهیم.

از برادران می‌خواهم که جبهه را گرم نگه دارند تا خسته نشوند. از خواهران نیز می‌خواهم که همچون زینب (سلام‌الله‌علیها) زندگی کنند. از برادران می‌خواهم که ادامه‌دهنده راه شهدا باشند و همچون علی‌اکبر (ع) زندگی کنند. در آخر، از تمامی آشنایان و خانواده می‌خواهم که مرا حلال کنند و از خداوند متعال بخواهند که قربانی آنان را قبول کند.

خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار.

29/9/65

اصغر لک
(خداحافظ)

 

منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی

استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده