شهید «ثقهالاسلام تبریزی»؛ بیدار تا پای دار...
به گزارش نوید شاهد، 113 سال پیش از این، در دهم دی ماه 1290 مصادف با عاشورای حسینی 1330 قمری، سرداری بر دار، سرود پایداری و ایثار سرود که سنگر و سرپناه مردم آذربایجان در جنبش مشروطیت و در مقابل مستبدان و خودکامگان داخلی از سویی، و قوای بیگانه و متجاوز استعمارگر خارجی، از سوی دیگر بود. در روزهایی که تبریز، عرصه کشاکش اختلافات داخلی بود، تمام سعی و همت او مصروف بر تجمیع و تمرکز قوای داخلی و نزدیک کردن آن ها به یکدیگر بود تا نیروهایشان را در مبارزه با اشغالگران روس و انگلیس به کار گیرند. در نهایت، قوای روس، ثقةالاسلام را در روز نهم محرم (تاسوعا)1330 قمری برابر با نهم دی ماه 1290 شمسی دستگیر کردند. آنها از ثقة الاسلام خواستند که برای حفظ جان و مقام خود، مجاهدان تبریزی را آغازگر جنگ و کشتار معرفی کند ولی او این تقاضا را بهشدت رد کرد. قوای روس، این عالم مجاهد را پس از اهانت و هتک حرمت، به دار کشیده و در دهم دی ماه 1330 شمسی برابر با عاشورای سال 1330 قمری به شهادت رساندند. خون پاک این عالم آگاه و بیدار، نشان افتخاری شد بر صحیفه افتخارات تاریخ استقلال و آزادیخواهی و مبارزات حقطلبانه ملت ایران بر علیه استبداد و استعمار.
عالم زمان شناس، روشنبین و جامعنگر
میرزا علی در رجب 1277 هجری قمری به دنیا آمد. فرزند ارشد حاج میرزا موسی ثقه الاسلام و نواده حاج میرزا شفیع صدر ثقه الاسلام بود. میرزاشفیع تحصیلات دینی خود را در عتبات گذراند. در ایران و عتبات، فقه، اصول، حکمت، کلام، تاریخ، جغرافیا، نجوم، ادب، علم الرجال و کتاب شناسی آموخت. او به فارسی، عربی، ترکی و فرانسه تسلط داشت و در علم تاریخ، کلام و مثنویشناسی، صاحبنظر بود. ثقة الاسلام بیشتر اوقاتش را در کتابخانه شخصیاش میگذراند و با شخصیتهای علمی و ادبی همنشینی داشت. بزرگان آن روز آذربایجان از جمله حسنعلی خان امیرنظام گروسی، مهدیقلی هدایت (مخبرالسلطنه)، ادیب خلوت، ادیب الممالک فراهانی و سید محمدکاظم عصار از معاشران او بودند.
واجد بیشترین رای علمای ایران برای مجلس مشروطه
فصل مهم حیات ثقة الاسلام از آغاز جنبش مشروطهخواهی شکل میگیرد. او از آغاز جنبش عدالتخواهی و سپس مشروطه خواهی، همراه مردم بود و هنگام مهاجرت اول علما از تهران به قم و تحصن آنان، طی تلگرافاتی به علما و دربار مظفرالدین شاه، از خواسته های متحصنان حمایت کرد و خواستار بازگرداندن آنها شد. پس از پیروزی نهضت مشروطه، به هنگام رأی گیری برای انتخاب نمایندگان مجلس شورای ملی، او بیشترین آراء مردم را در میان علما به دست آورد اما خود، نمایندگی را نپذیرفت.
منتقد و مخالف افراطیگری و تندروی مشروطه خواهان و دشمنان «مشروطه مشروعه»
ثقهالاسلام با وجود آنکه از اولین حامیان و مدافعان جدی و سرسخت مشروطیت، از همان آغاز شکلگیری بود، و اصل وجود مشروطیت را برای آزادی و آبادانی ایران، لازم و ضروری و مفید میشمرد، از منتقدان جدّی واولیه مدعیان آن به شمار میرفت و با رفتارهای خام و تند مشروطهخواهان به شدت مخالفت میکرد تا آنجا که کتابچهای درباره خیانتهای مشروطه طلبان نوشت. او با درک عمیق و روشنبینی خود از همان ابتدا، خطر مشروطه وابسته به بیگانه و بریده از دیانت و ایجاد انحراف در نهضت مردم و سوق دادن آن به بیراهه توسط عوامل استعمار را بخوبی دریافته بود و در مقابل این روند انحرافی ایستاد. روندی که به وارونه کردن ماهیت و مسیر ضد استبدادی- ضد استعماری مشروطیت منجر شد و بسیاری از این مدعیان را به دامن دیکتاتوری رضاخانی و به جیرهخواری و مزدوری انگلیس و اعدام بزرگمردی چون شیخ شهید فضل الله نوری کشاند. سرانجام نیز در اعتراض به تندرویهای مشروطه خواهان، با وجود آنهمه سوابق و پیشگامی در مشروطه، گوشهنشینی اختیار کرد.
اندیشه های اجتماعی پیشرو و بینش اصلاحگر ثقهالاسلام
ثقة الاسلام در کنار مبارزه با دشمنان آزادی و هویت و استقلال ملت، از پیشگامان اندیشه اجتماعی و طرح ایده های اصلاحی در جهت پیشرفت کشور و بهبود زندگی مردم در همه ابعاد از سطح رفاه و معیشت تا توسعه اقتصاد، کشاورزی و صنعت ملی، خودکفایی در تامین نیازها، ارتقای آموزش و فرهنگ و... در مسیری مستقل و مقتدرانه و عزتمندانه بود. تأسیس مراکز علمی و فنی و ترویج آموزش علوم و فنون را ضروریترین نیاز کشور میدانست. بر تولیدات داخلی تأکید و از تجارت همه جانبه خارجی، که سبب خروج ثروت و ورود اجناس زائد میشد، انتقاد میکرد. به نظر او تنزل ارزش مسکوکات داخلی در مقابل پول خارجی، ناشی از تجارت خارجی و آزادی فعالیت بانکهای آنها در ایران و نامحدود بودن ضرابخانه دولتی بود. طرحهای او برای آموزش کشاورزی، ایجاد شرکتهای استخراج زغال سنگ برای مصارف داخلی یا تهیه آب آشامیدنی برای شهرها و ذوب آهن، بیانگر شناخت دقیق و عمیق او از ضعفهای کشور بود. او منتقد و مخالف جدی سیاستهای اشتباهی چون استقراض بیجا و مسافرتهای پر خرج و گرو گذاشتن گمرکات بود و این کارها را عاملِ فراوانی مفاسد شرعی و ملی و سیاسی میدانست.
نظریه پرداز و مدافع «دولت مشروطه مشروعه»
یکی از وجوه اصلی اندیشه های ثقهالاسلام، با وجود اشتهار او به حمایت از مشروطیت، نوع نگرش او به مشروطه است که آن را در پیوند با شرع و اجرای احکام الهی تفسیر کرده و استبداد و سلطنت استبدادی و مبتنی بر نفی و سلب حقوق مردم را اساسا در تعارض با شریعت میدید. او در پاسخ به محمدعلی شاه که مشروطه را خلاف شرع میدانست، با استناد به اینکه احکام شرعی را نمیتوان مشروطه کرد و قوانین جاری نیز با وجود هزاران منکَر موجود در آن شرعی نیست، «مشروطه مشروعه» را دولتی مقید و مشروط به اجرای احکام شرعی معرفی کرد که در وضع قوانین جدید یا اجرای قواعد عرفی سابق، مطابق عدل و اصول «مذهب» و مصالح مملکت عمل میکند. از اندیشههای دیگر او محدود ساختن سلطنت و تأسیس دارالشورا و رفع استبداد برای مقابله با تلاش دولتهای خارجی برای تضعیف دین بود. او بستر تحقق دینداری و دینمداری را تشکیل حاکمیتی مستقل و غیر وابسته میدانست که با استحکام و پشتگرمی به حمایت ملت، با قطع ید اجانب، توطئه و نقشه آنها برای خلل در دیانت مردم و تضعیف اسلام و تفرقه مسلمین را خنثی خواهد نمود.
در محاصره دو تیغه یک قیچی: استبداد سلطنتی و مشروطهخواهی تندرو و بیریشه
ثقة الاسلام تحت فشاری چند جانبه بود: مخالفان مشروطه و مستبدان وابسته به دربار محمد علیشاه، که او را محرک و همه کاره مشروطه میدانستند و دموکراتهای تندرو، که ثقة الاسلام از آنان انتقاد میکرد، و آنان با او مخالفت و از او بدگویی میکردند. در این میان، تمام تلاش ثقه الاسلام معطوف به حفظ وحدت و همبستگی بین مردم و جلوگیری از تفرقه و تضاد و اختلافات داخلی در برابر دشمن مشروطیت و مردم بود. در پی بحران میان دولت و مجلس بر سر پذیرفتن یا نپذیرفتن اتمام حجت روسها برای اخراج مورگان شوستر (مستشار مالی امریکایی)، اهالی تبریز به خروش درآمدند. روسها که همواره مترصد فرصتی بودند، بدرفتاری را آغاز کردند. مجاهدان تبریزی نیز در واکنش به این رفتار، آمادگی نظامی خود را به رخ آنان میکشیدند. در این میان ثقة الاسلام که نگران عاقبت کار بود، با مجاهدان مخالفت کرد؛ از این رو دموکراتها او را به هواداری از روسها متهم کردند و نقشه قتل وی را کشیدند، اما این نقشه عملی نشد. تلاشهای ثقة الاسلام برای آرام کردن اوضاع نتیجهای نداشت و در نهایت، روسها جنگ را در تبریز شروع کردند.
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی!...
بر خلاف همگان و به رغم هشدار برخی اشخاص، از جمله نماینده دولت امپراطوری عثمانی، که پیغام داده بود روسها قصد کشتن او را دارند، حاضر به مخفی شدن و پناهندگی نشد. روسها در ۹ محرم 1290 شمسی به بهانه لزوم حضور یافتن در جلسهای، او را به کنسولگری روسیه بردند و محبوس کردند. در آنجا ثقة الاسلام از قبول خواست کنسول روس، در تأیید نوشتهای مبنی بر آنکه مجاهدان آغازگر جنگ بودند و روسها تنها برای دفاع از خود، ناگزیر از جنگ شدند، سرباز زد و تأکید کرد که جنگ را خود روسها آغاز کردهاند. این نقطه پایان حیات او بود و روسها مصمم به قتل و از میان برداشتن او شدند.
شاه گفتا کربلا امروز، میدان من است...
به روایت «ناظمالاسلام کرمانی»: «عصر روز نهم محرم، ثقة الاسلام از خانۀ خود بیرون آمد تا به خانۀ دکتر علینقیخان برود. در ورودی کوچه، ودنسکی با یک افسر روسی از درشکه پایین آمد و پس از سلام به ثقة الاسلام گفت: کنسول روس سلام میرساند و میگوید جلسهای در کنسول است. چند نفر دیگر هم هستند. شما هم تشریف بیاورید. ثقة الاسلام خواست با درشکۀ دیگری برود، ولی ودنسکی گفت این درشکه را کنسول برای شما فرستاده است. وی را سوار بر درشکه کردند و به کنسولخانه بردند. آن روز ضیاء العلما و صادق الملک و آقا محمدابراهیم تفقایچی و حسن قدیر و پسران علی سید را هم گرفته بودند... در باغ کنسولخانه، در روز دهم محرم، روسها دستور دادند بر سر آنان ریخته، به کندن لباسهای آنان پرداختند و جز پیراهن و زیرشلواری همه را از تنشان درآوردند. گویا شیخ سلیم ایستادگی مینماید. کریم سرخابی با قمه ضربهای به بازوی او زد و او را زخمی کرد. ثقة الاسلام و برخی آهسته دعا میخواندند. ثقة الاسلام به همگی دلداری میداد و از هراس و غم ایشان میکاست. شیخ سلیم بیتابی میکرد. ثقة الاسلام گفت: این بیتابی بهر چیست؟ ما را چه بهتر از اینکه در چنین روزی به دست دشمنان دین کشته شویم؟»
یاد آن عالم مبارز شهید و پیرو راستین مکتب عاشوراییان را در سالروز شهادتش گرامی میداریم.