به آب و آینه مادر! تو شاهدی، تو شهیدی....
به گزارش نوید شاهد، روز وفات جانگداز اسوه صبر و ایمان، اسطوره شهیدپروری و مادر همه مادران شهیدان، سرچشمه جوشش دریای علقمه و قمر منیر منظومه عشق عاشورایی، حضرت ام البنین (علیها سلام) مطابق با سیزدهمجمادی الثانی، روز تکریم مادران شهدا نام گرفته است. روز بزرگداشت مقام بزرگ بانویی که دامان پاک و طاهرش، در سایه انوار حیدری و در امتداد برکات کوثر عاشورای فاطمی (س) بستر پرورش و ظهور چهار برادر و سرباز و فدایی کربلای حسین (ع) و افق طلعت قمر مستنیر علمدار دشت نینوا و ساقی لب تشنگان حرم امام عاشقان، حضرت قمر بنی هاشم، اباالفضل العباس (ع) بود. مادری که شیرمرد و شهید برای مکتب عزت و کرامت حسینی تربیت کرد و وجودش تجلی پاسداری و پرچمداری از امانت میراث شهادت شد و نقشه راه و چراغ راهنمای شهیدپروران و شهیدآوران ته همیشه ی تاریخ. سوگ او قدافراشتن معرفت شهادت بود و قامت خمیده و تن تکیده ی او بر مزار نمادین چهار شهید رشیدش در بقیع دور از کربلا، کوه شکوه و اقتداری از شعاع شهود فرهنگ شهادت آموزی فاطمی (س) و پرتوی از مشارق اسرار (ما رایت الا جمیلا)... و راستی برای روز تکریم عظمت صبر و صدق مادران شهیدان، این سنگربانان و چراغداران حرمت حریم قدسی شهادت، کدام روز، برتر از روز ام البنین؛ این مادری که دامانش معراج معنای شهادت است؟...
می روم مادر! که اینک کربلا می خواندم...
ناگهان، در ناگهانی از گل و لبخند، از پس سوسوی پرده لرزان اشک و در تلاطم موج جوشان و گرم گریه های بهت و بیتابی در انفجار بغض های شعله ور، در روزهای اعزام، یا از در خانه ها، چهره های شکفته در شور و شیدایی شان، در قاب دلتنگی مردمک های سرخ و سوخته، شکست و در افقی به بلندای ابدیت، جاودانه شد. نهری از نور کشید رد اشکهای پشت سرشان، تا خاکهای خونرنگ جبهه، چون خطی از خاک تا خدا... و مادران... چه شاهدانه زیستند این مادران و چقدر هرروز و شب و هر لحظه عمر، تمرین شهادت و مشق عروج کردند تا مادر شهید باشند. و مادر شهید بودن مگر چیزی است که تنها با نداشتن فرزندی شهید، با فقدان و سوگ جگرگوشه و پاره تن و قلب، حاصل می شود؟ مادر شهید بودن، کاری است سخت تر و امتحان و ابتلایی است پربلاتر از مادر شهید شدن. باید در مکتب شهادت، تربیت شد و در سلوک عرفان شهادت، نفس در هوای عشق زد و بر سر عهد صبر و صدق ماند و میراث دار امانت راه و نگاه و پیام شهیدان ماند و زینب گونه و ام البنین وار، چون سرو در کمرکش طوفان، قد خم نکرد و بالا بلند و استوار از تن تکیده و قامت خمیده، پرچم استقامت و ایمان برافراشت بر ستیغ شرف و شهامت و شهادت طلبی، تا شایسته نام مادر شهید بود.
شهید پروری، امتداد فرهنگ و طریقت شهادت است. ثبات قدم در باور به بینشی است که شهید می سازد و شهادت می آفریند. بر بلندای این باور است که مادر شهید، نه داغدار و سوگوار فقدان و فراق فرزند، که مبلغ و منادی و معلم این مسلک هستی ساز و عشق آفرین و انسان پرور می شود. مادر شهید، فرزند مرده نیست. رسالت تداوم خط خدایی خون دارد و حامل سر قدسی ( آتاکم الله مالم یوت احدا من العالمین) و حافظ حریم (یا لیتنی کنا معکم فافوز فوزا عظیما) و وارث ودیعه (فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی) است. مادر شهید، گنجینه دار گوهر راز خلقت است و تبلور و ترجمان تفسیر ( انی اعلم ما لا تعلمون )...
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود!
کار زینبی مادران شهید، تبدیل روح عزا و سوگ به شور عزت و اقتدار و آرمان تسلیمناپذیری و مجاهدت و مقاومت شهیدان در برابر سلطه قدرتهای غیر الهی و ضد توحیدی است. مادران شهید دنباله کاروان فرزندان شهید خویشند که در کهکشان بیکرانگی خون، در تعالی تشرف به معنای (نظر الی وجه الله) نفس و نبض و صدای شهادت را در ظلمت مادیت و روزمرگی و غفلت و مرگ زدگی، طنین انداز و متبلور می سازند. مادران سهید، وجدان مجسم روزگار و یادگاران مقدس دورانجهاد و شهادتند که همه تاریخ را بر عظمت راه شهیدان خود به شهادت گرفته اند. مادران شهید، میزان الحراره و مقیاس پاکی و راستی و رستگاری یکجامعه اند. چرا که آنان، تابلوی تمام عیار مسیر حقیقتند. مادران شهید، جریان پرطپش زندگی و حیاتند در قلب مرداب شدگی و انجماد و رخوت و سکون، چرا که شهید، روح حیات حقیقی و جاوید است و شهادت، منتهای جاودانگی و رمز زندگی بی مرگ... و مگر هر روز تاریخ انسان، عاشورا و هرجای زمین، کربلا نیست و مگر غایت هستی انسان، حسینی شدن و پیوستن به ارتفاع انکشاف و اشراق قدسی جان شهیدان نیست؟
این عشق ها تنها به یک مادر می آید!
چشمهای مانده بر در و قلبهای لرزان به انتظار یک خبر، برای رسیدن پاره استخوانی و مشت خاکستری و کفنی سبکتر از روح یک عاشق بیقرار، که همه سهم یک مادر از داشتن های دنیا باشد، که مگر عطر و بوی و نقش و نشان فرزند بیاورد و انتظار چهل ساله را پایان دهد، همه ی این حکایت نیست. مادران شهیدان گمنام، مادران شهیدان جاویدالاثر، صبر را زانوزنان بر پای خویش، صبوری آموختند و رفعت و رازداری عاشقانه را آبرو بخشیدند. اینچله نشینان خاموش و بی ادعای خرابات خونینکفنان عشق، با بودنشان میان ما، فانوس و ستاره شدند که در چشمشان نجابت نگاه آخر شهیدان و راه ناتمامشان را ببینیم و راه را و خود را و هدف زیستن را گم نکنیم و به غرقاب ها و مرداب ها تن نسپریم و نور را از یاد نبریم.
و اینک مادران شهیدان مدافع حرم و شهیدان مدافع امنیت و شهیدان مدافع مرزها، نسل آخر شهیدانی که از پی جانفشانان جبهه های حماسه و ایثار در دفاع مقدس، شهید جبهه اقتدار و عزت و امنیت، شهید محور مقاومت جهانی اسلام در برابر فتنه های داخلی و دشمن صهیونیستی و نظام سلطه و استکبار جهانخوار شدند، معجزات جدید فرهنگ شهادت و فرزندان مکتب شهادت طلبی امام انقلاب، حضرت روح الله و امام جمعه نصر و مقتدای مقاومت، خامنه ای عزیزند و مادران این شهیدان، در طوفان تحریف و دروغ و درندگی و دشمنی و درنده خویی شایعات و تهمتها و ناجوانمردی ها و بی انصافی ها و بی اخلاقی ها و وارونه سازی ها و غبارآلود کردن حقیقت ها، رسالتی سخت تر و عظیم تر دارند. غربت و مظلومیت این مادران، و پیچیدگی و دشواری رسالت آنان در این زمان، برگی دیگر از اعجاز مکتب شهیدپرور و شهادت باوری است.
خاضعانه و خالصانه بر پیشگاه این آیات سربلندی و اسوه ها و اسطوره های صبر و عرفان و عشق، سر تعظیم فرود می آوریم و سلامت و عزتشان را که برکت روزگار مابند، از حضرت حق به تضرع، طلب و تمنا می کنیم.
یک پیکر از قنداقه، کوچکتر می آید!...
کی صبر چشمان صبورت سر می آید؟
کی از پس لبخندت این غم، بر می آید؟
با هر صدای کوبه ی در، بعد سی سال
جان و دلت با شوق، پشت در می آید
گفتی پس از صد سال هم من مطمئنم
تنها چراغ خانه ام آخر می آید!
گفتی: خودش دیشب به خوابم آمد و گفت:
دارد زمان انتظارت سر می آید!
سی سال پای قاب عکسی، صبر کردن
این عشق ها تنها به یک مادر می آید
صبح است... پشت گوشی از بخش تفحص
گفتند: دارد باز هم پیکر می آید
از سرو رعنای تو حالا بعد سی سال
یک پیکر از قنداقه، کوچکتر می آید!
آه از صدای روضه خوان ظهر تشییع...
اکبر به میدان می رود... اصغر می آید...
بخش شهیدان حرم، فردای آن روز
با چشم تر دارد زنی دیگر می آید...
شاعر: سعید تاج محمدی