تواضع شهید «اسماعیلزاده» برای پنهان کردن مقامش
به گزارش نویدشاهد به نقل از دفاعپرس: تنها 2 روز پس از آغاز جنگ تحمیلی و درحالی که 18 سال بیشتر نداشت، داوطلبانه به جبهههای نبرد حق علیه باطل اعزام شد و در پشت جبههها نیز مدتى مسئول سپاه بیدخت، کاخک و واحد بسیج گناباد بود و بهعنوان مسئول پادگان قدس، به آموزش نظامى بسیجیها مىپرداخت. پس از مدتی حضور در جبههها، مسئول گروهان در گردان نصرالله از لشکر 5 نصر شد و سپس وارد لشکر ویژه شهدا شده و به فرماندهى گردان امام صادق (ع) منصوب شد.
تواضع بالای شهید «ابوالقاسم اسماعیلزاده» موجب شده بود تا کسى نداد که او چه کاره است و هروقت هم که از وی سؤال میکردند که چه کاره هستی؟ مىگفت: «من جارو کش سپاهم و در جبهه یک رزمنده عادی!»؛ حتی مسئولیتهایش هم تا بعد از شهادتش مشخص نبود.
زمانی که جمهوری اسلامی ایران قطعنامه 598 را پذیرفت، شهید «ابوالقاسم اسماعیلزاده» در اتاق گردان خیلى ناراحت بود؛ چراکه به آرزویش یعنی شهادت دست پیدا نکرده بود. او مىگفت: «جنگ تمام شد و به آرزویمان نرسیدیم»؛ اما تقدیر برایش بهگونهای دیگر رقم خورد. این فرمانده فروتن سپاه اسلام زمانی که در عملیات مرصاد به مقابله با منافقین در اسلامآباد غرب رفته بود، سرانجام ششم مرداد سال 1367 به آرزوی خود رسید و بهسوی معبود خویش، عاشقانه پرکشید.
شهید «ابوالقاسم اسماعیلزاده» در فرازی از وصیتنامه خود آورده است: «نمىگویم برایم گریه نکنید؛ چون فرزند، پاره جگر پدر ومادر است. گریه کنید؛ ولى از غریبى امام حسین (ع) هم فراموش نکنید؛ گریه کنید بر غریبى و مظلوم بودن حسین (ع)؛ در آن هنگام که در قتلگاه تک و تنها بود. مادرم گریه کن ولى به یاد فاطمه (س) پهلو شکسته و به یاد شهیدان اسلام و به یاد مظلومى شهید بهشتى. همسرم مىدانى بهترین دعاى حضرت فاطمه (س) براى شوهرش - حضرت على (ع) - این بود: خداوندا، مرگ شوهرم را شهادت در راهت قرار بده».
انتهای پیام/ م