يکشنبه, ۰۳ تير ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۲۱
گونی مین‌ها را دستشان گرفته‌اند و سینه‌خیز و کشان کشان زیر آتش دشمن پیش می‌روند. به محل کاشت مین که می‌رسند، دستشان را در گونی می‌کنند، اما چیز دیگری به دستشان می‌آید.

به گزارش نوید شاهد به نقل از خبرگزاری فارس، امیدعلی ساسان یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس، تعریف می‌کند: «یک روز فرمانده‌مان به بچه‌ها گفت: «چند نفر کشاورز می‌خوام.»

مین‌هایی که به لوبیا تبدیل شدند!

بعضی از بچه‌ها خودشان را کشاورزهای کارکشته‌ای معرفی کرده و آماده کشت هر گیاهی شدند. من هم داوطلب شدم.

وقتی مسؤولیتمان را شنیدیم کلی خندیدیم و شروع کردیم سر به سر هم گذاشتن. از آن روز ما شدیم مسؤول کاشت مین و هر روز تعداد زیادی مین در مناطق می‌کاشتیم و اندکی بعد ثمرشان را می‌دیدیم.

یک شب با یکی از بچه‌ها یک گونی مین برداشته و به سوی منطقه‌ای باتلاقی حرکت کردیم. باید 300 ـ 200 متر جلو می‌رفتیم و مین‌ها را می‌کاشتیم. با این که در تاریکی مطلق و ظلمت شبانه حرکت کردیم و می‌دانستیم حرکت در شب بسیار راحت‌تر و کم خطرتر از حرکت در روز است، اما عراقی‌ها به قدری منور می‌زدند که اصلاً نمی‌شد قدم از قدم برداشت.

بالاخره بعد از 2 ساعت سینه‌خیز رفتن به محل مورد نظر رسیدیم. همین که خواستیم مین اول را بکاریم به جای مین، کنسرو لوبیایی به دستمان آمد. هر دو متوجه شدیم چه شاهکاری کرده‌ایم. دوستم گونی کنسرو را اشتباهاً به جای گونی مین برداشته بود و حالا می‌خواست برای جبران اشتباهش خودش به تنهایی برگردد و گونی مین را بیاورد. من هم مخالفتی نکردم و او رفت و این دفعه سریع‌تر برگشت.

مین ها را سر خاکریز کاشتیم و به مقر برگشتیم.»

منبع: کتاب «خاکریز و خاطره»

 

انتهای پیام/ر

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده