شنبه, ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۳۷
امیر راحمی از همرزمان شهید عباس کریمی می‌گوید: در عملیات والفجر ۴ یک خلبان بعثی به اسارت ما درآمد که حاج عباس کریمی برای گرفتن اطلاعات با او هم‌صحبت شد. آن خلبان تعجب کرده بود که یک فرمانده با او اینگونه دوستانه رفتار می‌کرد.

به گزارش نوید شاهد به نقل از خبرگزاری فارس، ۱۲ آبان ۱۳۶۲ یک فروند هواپیمای جنگنده دشمن که در حال بمباران مواضع نیروهای ایرانی بود، توسط رزمندگان گردان پدافند لشکر ۲۷ سقوط کرد و خلبان آن با چتر به زمین آمده و توسط نیروهای ایرانی اسیر شد. اسارت این خلبان یکی از خاطرات جالب «امیر راحمی» از همرزمان سردار شهید عباس کریمی است که در کتاب «حبیب تولدی دیگر» آمده است. این روایت را می‌خوانیم.

درخواست خلبان بعثی از فرمانده ایرانی: مرا به عنوان سرباز بپذیر!

بچه‌های ما حین عملیات «والفجر۴» توانستند یکی از هواپیماهای میگ عراقی را سرنگون کنند و خلبان آن را به اسارت بگیرند. این خلبان را آوردیم پیش عباس کریمی، فرمانده تیپ ۲ سلمان. خلبان، ‌درشت‌هیکل و قوی بود. هیکلش در برابر جثه لاغر و ضعیف عباس، خیلی بزرگ به چشم می‌آمد. عباس با او هم‌ صحبت شد و توانست اطلاعات کافی از او بگیرد.

درخواست خلبان بعثی از فرمانده ایرانی: مرا به عنوان سرباز بپذیر!

چند روز بعد عباس دوباره آمد و گفت: «می‌خواهم خلبان را ببینم» وقتی با او شروع به صحبت کرد، خیلی زود خودمانی شدند. یک بار به خلبان گفتم: «فکر می‌کنی این مرد چه کاره است؟» خلبان گفت: «جُند مکلف» یعنی سرباز وظیفه.

وقتی به او گفتم که حاج عباس فرمانده تیپ است، تعجب کرد. پرسید: «چطور یک فرمانده تیپ حاضر شده با من هم‌صحبت شود و این طور خودمانی و دوستانه رفتار کند؟!»

درخواست خلبان بعثی از فرمانده ایرانی: مرا به عنوان سرباز بپذیر!

برایش قابل تصور نبود. از آن وقت به بعد، خلبان بعثی هر وقت حاج عباس را می‌دید، با او به احترام برخورد می‌کرد. حتی می‌گفت: «مرا به عنوان سرباز خودت بپذیر و بگذار تا در کنارت بجنگم.»

انتهای پیام/ ر

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده