سه‌شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۳۰
« من به سیدکاظم قول دادم و قسم خوردم که در صورت شهادت، شفاعتش خواهم کرد و از او هم خواستم علاوه بر اینکه قول می دهد، کاری کند که خیالم از این موضوع راحت باشد. سید هم به خاطر اثبات قولش دست کرد توی جیبش و تنها مهر نماز و جا نماز کوچک خود را که همیشه به همراه داشت بهم داد و گفت: این امانت و شرط ما باشد برای عملی کردن قول و تعهدهایمان....» در ادامه خاطره این شهید والامقام را از زبان دوستش «منصور قمر» در نوید شاهد بخوانید.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید سيد کاظم قلندری در خرداد 1344، در شهرستان دزفول به دنيا آمد. پدرش سيدمحمدعلی، كشاورزی مي‌كرد و مادرش سيده مريم نام داشت. دانش آموز دوم متوسطه در رشته عمران بود. از سوی بسيج در جبهه حضور يافت. دوازدهم ارديبهشت 1361، در خرمشهر بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد. مزار او در شهيدآباد زادگاهش واقع است.

متن خاطره شهید سيد کاظم قلندری:

سید کاظم، نوجوانی که با داشتن قدی رشید و محاسنی نورسته هرکسی را در برخورد اولیه دچار اشتباه می‌کرد! زیرا علی‌رغم سن کم شبیه جوانانی بود که پختگی را در رفتارش به‌وضوح می‌شد دید.

سید کاظم روستایی زاده‌ای بود که صفا و صمیمیت را با خود از روستا به شهر هدیه آورده بود. بنابراین، نگاه مهربانانه وی برای تمامی دوستان ذخیره سپاه شناخته‌ شده بود.

در کارهایی که نیاز به توانایی جسمانی داشت سید کاظم پیش‌قدم بود. دست فرمانش در رانندگی چنان بی نظیر بود که انگار سالهاست پشت فرمان جاده‌ها را یکی پس از دیگری طی طریق کرده است. او بسیاری از کارهای تدارکاتی و پشتیبانی را به‌وسیله رانندگی با ماشین‌های مختلف ستاد انجام می‌داد.

سید کاظم وارسته از تعلقات دنیوی مؤمن، فعال، صبور، شجاع و به معنای واقعی با تاسی به جد بزرگوارش موسی بن جعفر(ع) از کاظمین الغیظ بود. او مرد روزهای سخت بود و به دلیل قد رشیدش به‌عنوان آرپی جی زن معرفی‌شده بود. آرپی جی زنی که آن‌قدر آرپی جی به سمت تانک‌های دشمن شلیک می کرد که از گوش‌هایش خون جاری‌ می‌شد.

چند ساعت قبل از مرحله اول عملیات آزادسازی خرمشهر من و سید کاظم همدیگر را در آغوش گرفتیم و از هم خواستیم که هر کس زودتر شهید شد، قول مردانه بدهد که دیگری را شفاعت کند.

من به سیدکاظم قول دادم و قسم خوردم که در صورت شهادت، شفاعتش خواهم کرد و از او هم خواستم علاوه بر اینکه قول می دهد، کاری کند که خیالم از این موضوع راحت باشد.

سید هم به خاطر اثبات قولش دست کرد توی جیبش و تنها مهر نماز و جا نمازی کوچک خود را که همیشه به همراه داشت بهم داد و گفت: این امانت و شرط ما باشد برای عملی کردن قول و تعهدهایمان.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده