«نزدیک غروب روح‌الله و الیاس با چند نفر دیگر، کف پشت‌بام یکی از ساختمان‌های محل استقرار دور هم جمع می‌شوند. آن‌ها برای هم جوک تعریف می‌کنند و می‌خندند، اما الیاس برخلاف آن‌ها حتی یک کلمه هم حرف نمی‌زند چه برسد که بخواهد شوخی هم بکند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید مدافع حرم «الیاس چگینی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

الیاس یک کلمه هم حرف نزد!

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید الیاس چگینی، سی‌ام شهریور سال ۱۳۵۳ در امیرآباد بوئین‌زهرا به دنیا آمد و پدرش قوچعلی و مادرش فاطمه فدائی عصمت آبادی نام داشت، تا پایان دوره متوسطه درس خوانده بود، هفدهم بهمن ماه ۱۳۸۲ ازدواج کرد و دارای دو فرزند دختر و پسر بود.

ایشان پاسدار بود و به عنوان رزمنده تیربارچی مدافع حرم از سوی سپاه صاحب‌الامر (عج) استان قزوین در جبهه دفاعی سوریه حضور یافت. وی چهارم آذر ماه سال ۱۳۹۴ در حلب سوریه و درگیری با گروهک داعش بر اثر برخورد با تله‌های انفجاری و جراحات وارده شهید شد و اثری از پیکرش به دست نیامده بود.

پیکر مطهر شهید مدافع حرم الیاس چگینی در عملیات تفحص سوریه از طریق آزمایش DNA کشف و شناسایی شد و پیکر مطهرش پس از ۸ سال انتظار به میهن اسلامی و آغوش خانواده بازگشت.

نزدیک غروب روح‌الله و الیاس با چند نفر دیگر، کف پشت‌بام یکی از ساختمان‌های محل استقرار دور هم جمع می‌شوند. آن‌ها برای هم جوک تعریف می‌کنند و می‌خندند، اما الیاس برخلاف آن‌ها حتی یک کلمه هم حرف نمی‌زند چه برسد که بخواهد شوخی هم بکند. روح‌الله که سکوت الیاس را می‌بیند می‌گوید الیاس چته؟ چرا ناراحتی؟ الیاس نگاهش به افق می‌دوزد و جواب می‌دهد هیچی نیست.

روح‌الله سربه‌سرش می‌گذارد یه چیزیت هست اون هم اینه که ترسیدی و این نشون می‌ده داری پیر می‌شی! همه می‌خندند و الیاس بدون خنده دوباره حرفش را تکرار می‌کند گفتم که هیچی نیست. من هم که گفتم تو ترسیدی!
با این حرف روح‌الله، الیاس به او نگاه می‌کند و حرفی می‌زند که در آن لحظه برای همه نامفهوم است بذار یکی، دو روزی بگذره اون وقت بهت می‌گم. روح‌الله و بقیه بچه‌ها آن لحظه چیزی دستگیرشان نمی‌شود.

دو شب بعد، که شامگاه سوم آذر است و عقربه‌های ساعت عدد ۱۱ را نشان می‌دهند با دستور فرماندهی نیرو‌ها از روستای «العیس» به راه می‌افتند. ۳ کیلومتر آن طرف‌تر با عبور از تل‌العیس، در ورودی روستای هضبه‌الخضراء با نیرو‌های حزب‌الله لبنان دست الحاق می‌دهند.

روستایی سرسبز و حاصلخیز، با خانه‌های یک‌طبقه و بزرگ، خانه‌ها در ۲ طرف تنها خیابان روستا که دیوارهایشان بتنی هستند قرار دارد. درخت‌های پر از شاخ‌وبرگ، خانه‌ها را در حصار خود درآورده‌اند. هر خانه‌ای یک تانکر روی پشت‌بام، یک حلقه چاه آب، موتور برق و انباری پر از هیزم دارد.

بیشتر کشت مردم روستا نیز زیتون و فلفل و کاهو است. هوا صاف است. نور ماه را برای بچه‌ها روشن می‌کند. تلألؤ نور ماه بر صورت الیاس جلوه خاصی به او می‌بخشد و صورت او را زیباتر می‌کند. الیاس به آسمان نگاه می‌کند احساس می‌کند که ماه دارد به او می‌خندند لبخندی بر لبش می‌نشیند و به راهش ادامه می‌دهد.

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده