خاطره‌‌ای از شهید «ابراهیم کمالی»
يکشنبه, ۲۸ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۴۱
فرزند شهید نقل می‌کند: «حالا من سعی می‌کنم که راهش را ادامه دهم و می‌گویم پدرجان هنوز مردم از رشادت‌های شما سخن می‌گویند و به یادتان هستند، هنوز شهرمان بوی یاحسین گفتنت که در حسینیه‌ها می‌گفتی می‌دهد.»

به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید ابراهیم کمالی يكم فروردين 1343، در روستای گشوئيه از توابع شهرستان رودان ديده به جهان گشود. پدرش عبدالله، كشاورز بود و مادرش معصومه نام داشت.

تا اول راهنمايی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت.

بيست ‎و نهم خرداد 1367، در مهران هنگام درگيری با نيروهای عراقی بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. پيكر او را در روستای اسلام‌‏آباد تابعه شهرستان زادگاهش به خاک سپردند.

ال

خاطره‌ای از شهید ابراهیم کمالی:

هنوز شهرمان بوی یاحسین گفتنش می‌دهد

وقتی که پدرم به شهادت رسید، دختری 5 ماهه بودم و نمی‌توانم از جانب خودم خاطره‌ای بگویم ولی از اطرافیانم شنیده‌ام که گفته‌اند پدرم هر وقت از سربازی برمی‌گشت، بلافاصله با دوستانش مشغول فوتبال بازی کردن بود و کمتر کنار خانواده بود و همیشه می‌گفت می‌خواهم ورزشکار بزرگی شوم و کفش‌های خیلی خوبی برای خودم بخرم.

وقتی از جبهه برمی‌گشت می‌گفت مادرجان آن‌جا این قدر بر سرمان آتش می‌ریزند که وقتی یک لحظه چشم‌ها را می‌بستی و باز می‌کردی، می‌دیدی که خیلی از هم‌رزمان به شهادت رسیده‌اند ولی نمی‌دانم چرا پروردگار، شهادت را نصیبم نمی‌کند و مادربزرگ و پدربزرگ می‌گفتند چون دعای ما بدرقه راهت است، می‌خندید و می‌گفت این دعاها را در حق من نکنید تا من به شهادت برسم.

هر وقت که برای مادرم نامه می‌نوشت، می‌گفت برایم دعا کنید که به شهادت برسم. آخرین بار که به مرخصی آمد انگار خودش می‌فهمید که دیگر برنمی‌گردد و این دیدار آخرین دیدارش با اعضای خانواده‌ بود، مادرم می‌گفت آن قدر با من که دخترش بودم انس گرفته بود و همش توی بغلش بودم و مرا زمین نمی‌گذاشت. از این مغازه به آن مغازه برایم خیلی از چیزهایی که حتی من نمی‌توانستم بخورم، باز هم برایم می‌خرید.

از دوستان، آشنایان و تمام همسایه‌ها حلالیت می‌طلبید و می‌گفت این دفعه دیگر برنمی‌گردم، حلالم کنید و از خانواده‌اش هم حلالیت خواست و خداحافظی کرد و رفت تا اینکه خبر شهادتش را آوردند. به مادر و مادربزرگم گفته بود که این راه را خودم انتخاب کرده‌ام، پس مبادا روزی کسی را مقصر بدانید. به خواهرانم و دخترم بگویید که حجاب خود را رعایت کنند وگرنه تمام زحمت‌های من و بقیه هم‌رزمانم از بین خواهد رفت و حالا من سعی می‌کنم که راهش را ادامه دهم و می‌گویم پدرجان هنوز فرهنگ شهادت به فرهنگ غرب برتری دارد، هنوز مردم از رشادت‌های شما سخن می‌گویند و به یادتان هستند، هنوز شهرمان بوی یاحسین گفتنت که در حسینیه‌ها می‌گفتی می‌دهد و یادت را گرامی می‌دارند.

(به نقل از فرزند شهید)

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده