کتابهایی که از سردار دلها گفتهاند
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، سیزدهم دیماه 1398 بود که حاج «قاسم سلیمانی» در حوالی فرودگاه بغداد «عراق» توسط تروریستهای آمریکایی ناجوانمردانه به شهادت رسید. در مدت همین سه سال، کتابهای بسیاری درباره زندگی پربرکت و رشادتهای سردار دلها نوشته شده است. در این گزارش برخی آثار را که با محوریت «حاج قاسم» منتشر شدهاند، تورق کردهایم.
کتاب «شاید پیش از اذان صبح»
کتاب «شاید پیش از اذان صبح» به قلم «احمد یوسفزاده» نوشته شده و انتشارات «سوره مهر» آن را منتشر کرده است. این کتاب مخاطب را با «سبک زندگی»، «نگاه فرهنگی»، «مشی سیاسی» و «رفتار اجتماعی»، سردار دلها آشنا میکند.
در بخشی از این کتاب میخوانید: «قبل از شنیدن آن خبر، فقط یک بار غمی به این کمرشکنی و مردافکنی را تجربه نکرده بودم. توی آسایشگاه 3 اروگاه موصل نشسته بودیم داشتیم با دوستم «علی هادی» قرآن حفظ میکردیم. «فرشید فتاحی» بغض کرده و اشکبار داخل آمد و خبر فوت امام را که روزنامه عراقی خوانده بود، آورد.»
این کتاب را انتشارات «سوره مهر» در 170 صفحه با قطع رقعی در سال 1401 منتشر کرده است.
کتاب «هزار جان گرامی»
کتاب «هزار جان گرامی» نخستین جلد از مجموعه «رستاخیز جانان» است که روایت مردمی از بدرقه سدار شهیدحاج «قاسم سلیمانی» و «ابومهدی المهندس» را روایت میکند. نویسنده در این کتاب تلاش میکند روایت غم و اندوه فقدان سردار دلها را با نوشتن از روزهای سرد و سخت دیماه 1398، امید برآمده از دل مردم ماتمزده حاضر در مراسم تشییع و شور برخاسته از دلهای عزادار آنان روایت کند.
در بخشی از این کتاب میخوانید: «ساعت هشت، تابوت تو و رفیقت را گذاشتند روی سن. باران شدت گرفت و خیلیها رفتند. مردم هجوم آوردند سمت تابوتها و دوباره پارچههایی برای تبرک به سمت تابوت به پرواز درآمدند. دیگر نیاز به هیچ روضهای نبود. تو خودت روضه مجسم بودی. خسته بودیم. ایستاده بودیم و بیاختیار صورتمان خیس میشد. صحن امام رضا (ع) انگار گودی قتلگاه شده بود. پرده عصر عاشورای فرشچیان جان گرفته بود. بیبهانه میگریستیم. من، مردم، آسمان و به گمانم خود تو؛ برای این همه رحمت که با خودت آوردی. حس بیپناهی داشتیم. تکیهگاهی از پشتمان برداشته شده بود و تنهای نحیفمان میلرزید. تولیت آستان چند جملهای صحبت کرد. و بعد تابوتها را برداشتند. تو میرفتی که در زندگی دنیایی من تمام شوی. و دیدار بعدی بماند به قیامت.»
این کتاب به کوشش «ساجده ابراهیمی» نوشته شده و انتشارات «سوره مهر» آن را در قالب مجموعه «رستاخیز جانان» منتشر کرده است.
کتاب «سربازنامه»
کتاب «سربازنامه» منظومهای از اشعار «افشین علاء» درباره سردار شهید حاج «قاسم سلیمانی» است که پیش از انتشار به محضر مقام معظم رهبری تقدیم شد. رهبر معظم انقلاب در یادداشتی بر این مجموعه مرقوم فرمودند: «بسمه تعالی، زیبا و شیوا و خوشلفظ و پرمعنا سروده شده است. منظومه ماندگاری خواهد شد انشاءالله. این قریحه و این توفیق را به آقای افشین اعلاء تبریک میگویم.»
در بخشی از سرودههای کتاب میخوانیم: بر قامت عرش ارتعاش افتاد؛ بر گونه آسمان خراش افتاد/ تنها نه به فارس شور محشر شد؛ اسلام در این عزا مکدر شد/ برخاست عراق بهر تشییعاش؛ عازم عتبات شد به تودیعش/ هم بصره و حله از ثبات افتاد؛ هم دجله به دامن فرات افتاد/ شد عرصه سوگواری آن گل؛ از بحر مدیترانه تا کابل/ چون کوه شنید طاقتش کم شد؛ چون سرو شنید طاقتش خم شد/.
بنیاد «مکتب حاج قاسم» این کتاب را که اشعار «افشین اعلاء» را در بر دارد، با قطع رحلی منتشر کرده است.
کتاب «یاران ناب»
کتاب «یاران ناب» هفدهمین جلد از مجموعه «جستاری در خاطرات حاج قاسم» است که سخنرانیهای حاج قاسم را از دوران جنگ تحمیلی تا زمان شهادت را روایت میکند. نکته مهم در این کتاب ذکر تمام خاطرات با منبع و ماخذ است.
در بخشی از کتاب میخوانید: خدایا به آن تپش قلبها قسمت میدهیم، خدایا به آن رد پاها قسمت میدهیم، خدایا به آن نمازهایی که در کنار ان نهرها خوانده شد، خدایا به آن جوانهای عاشقی که توی این سنگرها و در کنار این نهرها شهید شدند، خدایا به آن جنازههایی که از اروند برنگشتند، خدایا به اظطراب قلب ما و به اشتیاق قلب آنها قسمت میدهیم، خدایا آخرت ما را ختم به شهادت کن، خدایا به آن آبی که بچهها در آن حرکت کردند قسمت میدهیم، جز شهادت برای ما نخواه.»
این کتاب را «علیاکبر مزدآبادی» گردآوری کرده و انتشارات «یا زهرا (س)» با 80 عکس و بیش از 168 صفحه آن را منتشر کرده است.
کتاب «سربازان سردار»
کتاب «سربازان سردار» ایثارگریها و رشادتهای سردار شهید حاج «قاسم سلیمانی» و شهدای مدافع حرم را روایت میکند که به طور مفصل به شرح زندگانی آنها پرداخته است. عشق به اهل بیت (علیهم السلام) و زندگی معنوی و عارفانه آنها وجه اشتراک این شهیدان است.
در بخشی از کتاب سخنان سردار شهید حاج «قاسم سلیمانی» خطاب به مدافعان حرم را میخوانید: «شما آمدهاید در راهی قرار گرفتهاید و برای خدا و دفاع از حریمها راهی اختیاری را انتخاب کردهاید. دفاع فقط از حرم حضرت زینب (س) و حرم حضرت رقیه (س) نیست. دفاع از حریم گستردهای است، دفاع از حریم اسلام است و دفاع از حریم اهل بیت (علیهمالسلام) و انسانیت است. یقین بدانید شما برای این انتخاب شدهاید، چه این را حفظ کنید چه نکنید.»
این کتاب را «مرتضی کرامتی» نوشته و انتشارات «سه نقطه» آن را در 176 صفحه منتشر کرده است.
کتاب «ذوالفقار»
کتاب «ذوالفقار» برشهایی از خاطرات شفاهی درباره سردار شهید حاج «قاسم سلیمانی» است که به کوشش «علیاکبر مزدآبادی» جمعآوری شده است.
این کتاب برای نخستینبار خاطراتی را از سردار دلها مربوط به دوران هشت سال دفاع مقدس تا نبرد با داعش در سوریه و عراق روایت میکند. همچنین در کتاب، برای نخستینبار حدود یکصد صفحه به تصاویری دیده نشده از حاج قاسم اختصاص یافته است.
در بخشی از کتاب میخوانید: «ما یکی از اشرار بزرگ سیستان و بلوچستان که سالها به دنبال او بودیم و هم در مسئله قاچاق مواد مخدر خیلی فعالیت میکرد و هم تعداد زیادی از بچههای ما شهید کرده بود با با روشهای پیچیده اطلاعاتی برای مذاکره دعوت کردیم به منطقه خاصی و پس از ورود آنها به آنجا او را دستگیر کردیم و به زندان انداختیم. در جلسهای که خدمت مقام معظم رهبری رسیده بودیم، من این مسئله را مطرح کردم و خبر دستگیری و شرح ماوقع را به ایشان گفتم و منتظر عکسالعمل مثبت و خوشحالی ایشان بودم. رهبری بلافاصله فرمودند: «همین الان زنگ بزن آزادش کنند.» من بدون چون و چرا زنگ زدم اما بلافاصله با تعجب بسیار پرسیدم: «که آقا چرا؟ من اصلا متوجه نمیشوم گه چرا باید این کار را میکردم؟ چرا دستور دادید آزادش کنیم؟» رهبری فرمودند: «مگر نمیگویی دعوتش کردیم؟» بعد از این جمله من خشکم زد. البته ایشان فرمودند حتما دستگیرش کنید و ما هم در یک عملیات سخت دیگر دستگیرش کردیم. مرام شیعه این نیست که کسی را که دعوت میکنی و مهمان تو است حتی اگر قاتل پدرت هم باشد حق نداری او را آزار بدهی.»
این کتاب را انتشارات «یا زهرا (س)» در قطع رقعی و 247 صفحه در سال 1398 منتشر کرده است.
کتاب «نشان سرخ ذوالفقار»
کتاب «نشان سرخ ذوالفقار» به قلم «اصغر استادحسنمعمار» نوشته شده است. این کتاب دارای دو بخش است. بخش نخست بخش داستانی از بدو تولد تا زمان انقلاب اسلامی و بخش دوم از سال 1357 تا 1398 و زمان شهادت ایشان را روایت میکند.
در بخشی از فصل «صفت زیبنده» کتاب از قول «سید ابراهیم یزدینژاد» مسئول واحد تبلیغات لشکر 41 ثارالله، میخوانید: «در بحث امنیت جنوب شرق کشور بنده در قسمت بازرسی لشکر ثارالله بودم. زمانی در جادههای جنوب شرق، امنیت وجود نداشت. کسی جرات نمیکرد از «بم» آنطرفتر برود. اشرار مردم را اذیت میکردند. در مرز پاکستان و افغانستان هم امنیت نبود. خلاصه قاچاقچیان از یک طرف و قاچاقچیان از طرف دیگر آرامش را از مردم شهر گرفته بودند. حاج قاسم به مانند دوران دفاع مقدس در این جبهه هم حضوری موثر داشت. ایشان در مقابله با اشرار سعی میکرد که به نیروها هم آسیب نرسد.
به نظر من کلمه شجاعت به راستی زیبنده سردار است، همانند چفیهای که افتخار این را داردکه بر روی گردن مقام معظم رهبری قرار بگیرد. صفت شجاعت نیز ارزشش این است که زیبنده حاج قاسم باشد.»
در بخش دوم این کتاب خاطراتی از شهدا، سرداران و همرزمان سرداران به چاپ رسیده است. این کتاب را «نشر شاهد» با شمارگان یکهزار و 100 نسخه در 172 صفحه منتشر کرده است.