«دوبنده خاکی» زندگی شهید پهلوان «اصغر منافیزاده» را روایت میکند
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، «زخم سر زانویم دهان باز کرده بود و خون با شتاب به بیرون شَتَک میزد. روی گونه راستم هم خون داغ از بالا تا پائین شُره کرده بود و از زیر گلویم چکه چکه روی موزائیکهای کف دستشوئی میریخت. نمیخواستم سرم را بلند کنم تا مبادا کسی چشمهای قرمزم را ببیند. ناگهان صدای مردانهای که شبیه گویندههای رادیو بود با فریادش مرا به خود آورد: «داش داوود بیا، فکر کنم اینجاست، آهان ... ببین چطوری کُنج توالت کز کرده!» کتاب «دوبنده خاکی» اینگونه آغاز میشود.
این کتاب در 9 بخش از جمله «برنده بازنده»، «کادیلاک سبز»، «برای حلالیت»، «موتور یاماها» و «آقای مربی» زندگی شهید پهلوان «اصغر منافیزاده» را روایت میکند. افزون بر این صفحات پایانی این کتاب به عکسهایی از این شهید والامقام اختصاص دارد.
در بخش دیگری از کتاب «دوبنده خاکی» میخوانید: «از جا بلند شدم. پیشانی آقام را بوسیدم و به او التماس دعا گفتم. اصغر آقا میگفت قبل از مسابقه حتما به پدر و مادرتان بگوئید تا برایتان دعا کنند. خودش هم احترام پدر و مادرش را داشت. با اینکه پسر بزرگ خانواده نبود؛ اما بیشتر مسئولیتها با او بود. گاهی که برادرش مرتضی را همراه خود به مدرسه میآورد. ما به رسم همه دانشآموزها تلاش میکردیم تا زیر زبان او را بکشیم و اسرار مگوی زندگی معلممان را از برادر کوچکتر بپرسیم. اصغر آقا هوای مرتضی را خیلی داشت؛ جوری که گاهی ما به او حسادت میکردیم.»
این کتاب با شمارگان یکهزار نسخه و در 136 صفحه در قطع پالتویی و به بهای 30 هزار تومان در پائیز 1401 منتشر شده است.