پدرم فرمانده بود اما مانند یک سرباز ساده رفتار میکرد
نوید شاهد: در زمان پهلوی که برای پیروزی انقلاب اسلامی و براندازی طاغوت لحظهای آرام و قرار نداشت. انقلاب که به پیروزی رسید هم دست از تلاش و کوشش برنداشت. با توجه به شرایط ملتهب کشور به همراه چند نفر از همسنگرانش جهاد سازندگی کاشان را پایهگذاری کرد. تلاشهای او ادامه داشت تا اینکه جنگ تحمیلی آغاز شد. با شروع جنگ در راس جهادگران راهی جبهه شد و نقش مهمی را در تدارکات گروه شهید «علمالهدی» نقش مهمی را بر عهده گرفت. او با توجه به مدیریت خوبی که داشت به عضویت شورای جهاد سازندگی استان درآمد و به عنوان فرمانده پشتیبانی و لشکر مهندسی رزمی جنگ استان اصفهان تا لحظه شهادت در جبهه جنگ و تمام عملیاتها حضور فعالی داشت. شهید «علی فارسی» سرانجام در 29 دیماه شصتوپنج در عملیات «کربلای پنج» در منطقه عملیاتی «شلمچه» به شهادت رسید. زندگی این شهید در روحیه جهادی خلاصه میشد. او هیچوقت از جهاد در راه خدا دست برنداشت. به مناسبت فرارسیدن هفته جهاد سازندگی با «محمد حسین فارسی» فرزند این شهیدوالامقام گفتوگو کردهایم.
پدرم فرمانده بود اما مانند یک سرباز ساده رفتار میکرد
فرزند شهید فارسی در گفتوگو با خبرنگار نوید شاهد درباره پدرش روایت کرد: وقتی پدرم به شهادت رسید من سن و سال چندانی نداشتم و هر چه تعریف میکنم خاطراتی است که دیگران درباره پدرم گفتهاند. پدرم تواضع عجیبی در رفتارش موج میزد و همین موضوع او را از دیگران متمایز کرده بود. یکی از دوستان پدرم تعریف میکرد که وقتی کمکهای مردمی را به جبهه میبرد پدرم را آنجا میبیند. بعد از سلام و احوالپرسی از پدرم میپرسد که اینجا چیکار میکنی؟ پدرم جواب میدهد: مثل همه مردم آمدهام. پدرم وقتی متوجه میشود که او گرسنه است برای گرفتن غذا میرود و لحظاتی بعد برمیگردد. لحظاتی بعد سربازان احترام گذاشتند و گفتند: از کجا آمدهای که فرمانده برایت غذا میگیرد؟ آنجا بود که فهمید پدرم فرمانده است. هیچ تفاوتی میان پدرم که فرمانده بود با یک سرباز ساده وجود نداشت.
پدرم تریلی سیمان را به همراه شهید «شعار» خالی کرد
فرزند شهید در ادامه صحبتهایش تعریف کرد: برای ساخت حمام و اقدامات بهداشتی و خدماتی که جهاد سازندگی در روستاها انجام میداد پدرم مثل تمام نیروها کار میکرد. حتی اگر مانع میشدند تا پدرم کار نکند قبول نمیکرد و دوست داشت در اجر عظیم این کار با بقیه شریک باشد. خاطره معروفی که در این باره شنیدهام این است که پدرم به همراه معاونش شهید «شعار» تریلی «سیمان» را خالی کردند و فشار ناشی از این کار موجب شد چند روزی به سختی راه برود.
شهید، به جای نگهبان انجام وظیفه کرد
فرزند شهید قانونمندی را یکی دیگر از خصوصیات اخلاقی پدرش دانست و در این باره تعریف کرد: در اوضاع ملتهب ابتدای انقلاب پدرم مسئول جهاد سازندگی استان بود که به او خبر دادند نگهبان در اتاقک نگهبانی حضور ندارد. پدرم بدون معطلی به اتاقک نگهبانی میرود و جای او نگهبانی میدهد. وقتی نگهبان برمیگردد پدرم فقط به او لبخند میزند. هر کس دیگری بود شاید بدترین برخورد را با او میکرد و به سادگی از این رفتار نمیگذشت. اما شهید اهل سختگیری به کسی نبود.
حال و هوای عجیب پدرم در شب عملیات محرم
فرزند شهید خاطره دیگری را از پدرش در شب عملیات «محرم» تعریف کرد: پدرم در شب عملیات محرم وقتی قبل از حرکت با کاشان تماس میگیرد متوجه میشود که برادرش شهید «حسین فارسی» به شهادت رسیده است. در طول مسیر خودرو را متوقف میکنند وضو میگیرند و به امامت پدرم نمازی را به جاعت میخوانند. پدرم آن شب حال عجیبی داشت و مدام اشک میریخت. یکی از هم دوستانش برایم تعریف کرد که وقتی علت را جویا شده پدرم گفته برادرم شهید شده اما دلیل ناراحتی من این است که او به چه جایگاهی رسیده و من همینجا ماندهام.
استفاده شخصی از بیتالمال ممنوع
ساده زیستی و عدم استفاده شخصی از بیتالمال یکی دیگر از ویژگیهای برجسته اخلاقی شهید فارسی بود. فرزند شهید در این باره تعریف کرد: پدرم در سال 63 فرماندهی پشتیبانی جنگ استان اصفهان را بر عهده داشت اما هیچوقت از جهاد سازندگی خودرو شخصی نگرفت. در این دوران ما در کاشان سکونت داشتیم که البته خانهمان هم خانه سازمانی نبود. حتی یکبار یکی از دوستان پدرم میخواست او را با اتومبیل سازمانی به کاشان ببرد اما فراموش کرد. یک هفته بعد پدرم از او تشکر کرد که با سوار نشدن به خودرویی که برای بیتالمال است او را مدیون و شرمنده نکرده است.
«سلام من را به اهالی روستا برسانید»
روحیه جهادی و خدمت به دیگران در تمام زندگی پربرکت این شهید والامقام تا لحظه شهادت جاری بود. فرزند شهید فارسی گفت: جملهای در وصیتنامه پدرم به یادگار مانده است که برای من درسهای زیادی به همراه دارد «عزیزانم قدر خود را بدانید که عمرتان را در خوب جایی صرف میکنید. اگر به روستاها رفتید سلام من را به اهالی روستا برسانید و بگوئید که علی آرزوی خدمت به شما را داشته است.» این جمله پدرم الگوی من برای زندگی شده است. امیدوارم که من هم بتوانم راه پدرم را به خوبی ادامه دهم و نام نیک او را زنده نگه دارم.
داستان شکلگیری «درسهایی از قرآن»
فرزند شهید فارسی در ادامه صحبتهایش به شکلگیری برنامه «درسهایی از قرآن» حجتالاسلام والمسلمین «محسن قرائتی» که آن هم مربوط به پدرش بوده است اشاره کرد: پدرم در آن سالها جلساتی را به صورت هفتگی برای حجتالاسلام «محسن قرائتی» در روستاها و نقاط محروم برگزار میکرد تا آحاد مردم با مفاهیم قرآنی بیشتر آشنا شوند. البته بیشتر شرکتکنندگان در این جلسات نوجوانان دانشآموز بودند. از دل همین جلسات که پدرم ترتیب میداد بعدها برنامه تلویزیونی «درسهایی از قرآن» شکل گرفت.
هر لذتی هزینهای دارد و این جنگ برای من لذتبخش است
فرزند شهید فارسی خاطره یکی از همرزمان پدرش را هنگام شروع جنگ تعریف کرد: پدرم از زمانی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید تا زمانی که جنگ تحمیلی آغاز شد مدام در حال خدمت به نیازمندان بود. وقتی جنگ آغاز شد و قصد داشت به جبهه برود یکی از دوستانش به او گفت: تو در این سالها به اندازه کافی خدمت کردهای و دیگر نمیخواهد به جنگ بروی. پدرم با لبخند در جواب او گفت: هر لذتی هزینهای دارد و این جنگ برای من لذتبخش است.
مزار شهید در گلزار شهدای دارالسلام شهر کاشان
فرزند شهید فارسی گفت: پدرم در عملیات کربلای پنج در منطقه عملیاتی به دلیل اصابت گلوله به خودرو به شهادت میرسد. مزار این شهید والامقام در گلزار شهدای دارالسلام شهر کاشان قرار دارد.
نگارش کتاب برای شهید
فرزند شهید فارسی درباره کتابهایی که برای پدرش نوشته شده است نیز تعریف کرد: تا امروز 2 کتاب به نامهای «آفتاب کویر» و «علی در کربلا» برای پدرم نوشته شده است. اعتقاد دارم نگارش کتاب از سبک زندگی و خاطرات ایثارگران گزینه بسیار خوبی برای معرفی آنان به نسل جدید و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت است.