شهید «محمدحسن سلطانی‌پگاه» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «از تمامی مربیان خوب و مخلص تشکر می‌کنم و به شما برادران توصیه  می‌کنم که با هم هر چه بیشتر مهربان باشید.»

توصیه یک شهید دانشجو: با هم مهربان باشید

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران، شهید محمدحسن سلطانی‌پگاه، یادگار «محمدعلی» و «فاطمه» بیستم شهریور ماه سال 1345 در شهرستان تهران دیده به جهان گشود. دانشجو بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر یازدهم بهمن ماه سال 1365 با سمت آر پی جی زن در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. اثری از پیکرش بدست نیامد. مزار یادبود وی در گلزار شهدای یافت آباد زادگاهش واقع است.

متن وصیت‌نامه شهید «محمدحسن سلطانی‌پگاه» را در ادامه مرور می‌کنیم:

«بسمه تعالی»

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ»

شکر خدایی را که ما را از متمسکینی به‌ولایت علی علیه السلام که درود خدا بر او باد قرار داد با درود به پیامبران اسلام خصوصاً خاتم ایشان حضرت محمد ابن عبدالله (ص) و ائمه اطهار علیهم الصلواه و سلام خصوصاً آخرین آنان حضرت امام زمان روحی و ارواح العالمین لتداب مقدمه الفداو نائب بر حقش (حفظه الله) و رزمندگان، این دلیر مردان صحنه حق و به امید آزادی اسلام عزیز و شادی روح شهدای عزیز اسلام.

شکر باری تعالی را که فرصت حضور در جبهه را برای یکبار دیگر به من عنایت کرد، شکر پروردگاری را که مرا در خانواده ای مسلمان قرار داد و شکر خدایی را که مرا در این زمان جدال بین حق و باطل قرار داد و قدرت حضور در این جدال را عنایت کرد و شکر ایزد منانی را که در مقابل خطاهای مخفی ما صفت ستار العیوبی خود را شامل حال ما نمود و شکر کسی را که مرا از بچه‌های مسجد قرار داده.

خدایا؛ با تمام این اوصاف خیلی دلم گرفته است و دیگر دل به زنده ماندن ندارم، دوستانم همگی هجرت کرده و ما را با خود نبردند اما صدای رنگ کاروانشان را در جبهه شنیدم و به دنبالشان رفتم از خدا بخواهید که قبولم کنند.

پدر عزیز، از زحمات بی‌پایان شما کمال تشکر را دارم چون باعث آمدن به جبهه خود شما بودید امیدوارم خداوند اجر کافی عنایت فرماید امید است بتوانم زحمات شما را جبران سازم.

مادر گرامی، تو برایم مادر مهربانی بودی و زحمات شما هرگز فراموشم نمی‌شود وقت خداحافظ آخرین گریه شما که بی‌صدا بود و اعماق دل بر می‌خاست و جگر را می‌سوزاند، فراموشم نمی‌شود و بعد از آن با اشک خود بدرقه‌ام کردید.

دوستان عزیز نمی‌دانم برایتان چه بنویسم شما که از برادر برایم بهتر بودید و هر چه دارم از شما و دوستی با شما دارم. از تمامی مربیان خوب و مخلص تشکر می‌کنم و به شما برادران توصیه  می‌کنم که با هم هر چه بیشتر مهربان باشید و برای حقیر و برای همدیگر دعا کنید. نماز وحشت برایم فراموش نشود. خلاصه حرف دل خود را بزنم و آن اینست که خیلی خیلی دوستتان دارم. هر بدی از حقیر دیدید و خطایی سرزده و باعث رنجش دیگر دوستان شده به بزرگی خودشان ببخشید.

و به شما برادران و خواهرانم عرض می‌کنم که اگر هر بدی از من دیدید به خوبی خودتان ببخشید و از من درگذرید و به سمیه بگوئید که برادرتان تو را خیلی دوست داشت.

شما تمام فامیل‌ها و همسایگان سعی کنید که با یکدیگر خوب باشید و صله ارحام فراموشتان نشود هر بدی از من دیدید به بزرگی خودتان ببخشید.

والسلام علی عبادالله الصالحین/ محمد حسن سلطانی پنجم بهمن ماه 60 ساعت 10 شب

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده