خدا نخواهد، كسی شهيد نمیشود
به گزارش نوید شاهد، شهید «غلامعلی پیچک» در سال 1338 مصادف با تولد حضرت مهدی ديده به جهان گشود. پدرش کارمندی متوسط و آبرومند بود و در تربیت دینی فرزند از هیچ کوششی دریغ نمیکرد. غلامعلی با موفقیت دوره ابتدائی را به پایان برد و هرسال شاگرد ممتاز بود. وی بهعنوان بسیجی در جبهه حق علیه باطل حضور یافت و سرانجام در تاریخ بیست و دوم آذر ۱۳۶۰، در «گیلان غرب» بر اثر اصابت گلوله شهید و در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
به نقل از مادر شهيد: ايشان در سال 1338 مصادف با تولد حضرت مهدی ديده به جهان گشود. در دوران کودکی بچهی بیاذيت و آزاری بود، پسری بود مؤمن، ايشان در دوران نوجوانی فعاليتهای انقلابی بهطور ناشناخته در دوران طاغوت انجام میداده است و پخش اعلاميههای انقلاب را انجام میداد که در طول دوران زندگی طبق فرمايشات مادر ايشان يک مسلمان کامل بوده است و شهيد پيچک در دوران جنگ حق عليه باطل به مدت 40 روز ازدواج کرده که بعد از چهل روز ايشان به درجه رفيع شهادت نائل گرديده است.
کبری اسلامی علی آبادی (مادر شهيد)
خاطرهای از شهيد غلامعلی پيچک :
دو نفر از دوستانم داخل سنگر نشسته بودند . عراقيها محور ما را بد جوری زير آتش گرفته بودند. مرتب میگفتند: پيچک بيا داخل سنگر، آتش خيلي سنگين است. اما من گوشم بدهكار نبود و همچنان سرگرم زدن آرپی جی بودم. يكدفعه يک گلوله توپ زير پايم تركيد . يک لحظه اطرافم پر از گرد و خاک و دود شد. از يكی از بچه ها شنيدم كه داد میزد : پيچک پودر شد !
پس از چند لحظه كه غبار و دود فروكش كرد ، يكي از بچه ها وقتي من را سالم ديد ، با تعجب گفت: پيچک! پيچک! تركش نخوردي؟ سالمی؟ من سالم هستم عقب كه برگشتم، ديدم آن دو نفر كه تو سنگر بودند، هر دو شهيد شده اند: حيرت زده بودم. توپ خورده بود زير پای من ، حداقل موج انفجارش میتوانست من را از پای درآورد، اما من سالم ماندم و آن دو نفر داخل سنگر شهيد شدند. به صراحت دريافتم كه تا موعد سر نرسد، هيچ اتفاقي نمي افتد و يقين پيدا كردم كه تا خدا نخواهد، كسی شهيد نمیشود.