مردانه به جبهه هاى جنگ بشتابید
به گزارش نوید شاهد، شهید «سید جعفر محمدی» فرزند «میراصغر» 18شهریور 1348 در در روستای «برماميون» دیده به جهان گشود. این شهید والامقام هشتم آذرماه سال 1364 در مهاباد كردستان در روستای «لاچين» به دست مزدوران حزب خائن كومله به فیض شهادت نائل آمد. راهش پررهرو و يادش گرامی باد. بخش هایی از وصیتنامه شهید محمدی را میخوانیم.
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ
اينجانب طبق دستور اسلام و امام و براى دفاع از وطن اسلامى كه مورد هجوم حملات دشمنان بيگانه قرار گرفته به جبهه جنگ حق عليه باطل، مقابله با دشمن صدامى مىشتابم و اين راه را درست شناختهام و آن را با دل و جان پذيرفته ام. این آرزو در اين موقعيت خطرناک بر هر فرد مسلمانى كه حسين وار وارد جبهه حق عليه باطل گردد واجب است. در جبهه آن قدر مىجنگم تا اينكه پيروز شوم يا اگر لياقت شهادت را داشته باشم، شهيد شوم و اگر شهيد شدم به خانواده ام تبريک بگوید؛ چون به مهمانى خدا رفته ام و شهادت چقدر زيباست!
شهادت مثل گلی خوشبو است و طبق گفته مولا على (ع) شهادت درى از درهاى بهشت است و چه بهتر است كه انسان به این توصیه عمل نمايد و معامله اى براى روز آخرت انجام دهد و من اين معامله را كه ابدى است، بهتر از هر معامله اى مى دانم.
و در آخر سخنى با همشهريان و دوستان و برادران دارم كه هيچوقت اين رهبر بزرگ اسلام و اين پير جماران، اين امام امت خمينى كبير را تنها نگذارید و همواره گوش به فرمان آن باشید و اگر تفنگ از دست من و برادران ديگر افتاد آن را مردانه بردارید و به جبهه هاى جنگ بشتابید و جبهه ها را پر نمايد.
در آخر از همه اقوام و خويشان مىخواهم كه مرا ببخشند و حلال كنند. اگر از بعضی برادران به دلیل کمبود وقت نتوانستم خداحافظى كنم خودشان مرا ببخشند.
و در آخر از خانوادهام مى خواهم كه برايم ناراحت نشوند و گريه نكنند و از پدرم كه اين همه زحمت كشيد تا من به این سن برسم مىخواهم كه مرا ببخشد و ضمن خداحافظی از برادرانم و خواهرانم مى خواهم كه حسينوار و زينبوار باشند. همچنين از همسرم مى خواهم كه مرا ببخشد.
و در آخر براى طول عمر امام امت و سلامتى رزمندگان اسلام دعا مىكنم.
والسلام
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار.