فرازی از وصیت‌نامه شهید بسیجی "ناصر ذوالقدر"؛
در فرازی از وصیت‌نامه شهید بسیجی "ناصر ذوالقدر" آمده است: «من هم به نوبه خود از آقا و سرورم حسین(ع) درس مبارزه، جهاد و شهادت یاد گرفتم. من آموختم که زندگى مادى نکبت بار است و نباید منتظر باشم تا مرگ مرا دریابد؛ بلکه باید با آغوش باز به استقبال مرگ بروم! ...»

نباید منتظر باشم تا مرگ مرا دریابد

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید ناصر ذوالقدر، سوم آذر ماه سال ۱۳۳۷ در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش محمد (شهادت۱۳۶۲) و مادرش زهرا نام داشت، تا پایان دوره کاردانی در رشته برق درس خواند و تکنیسین برق بود. این شهید بزرگوار از سوی بسیج در جبهه حضور یافت، نوزدهم آذر ماه سال ۱۳۵۹ در سومار توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به شکم و پا، شهید شد و مزار او در امامزاده حسین(ع) زادگاهش قرار دارد.

متن وصیت‌نامه شهید ناصر ذوالقدر:


این وصیت‌نامه را در کمال سلامتى مى‌نویسم. حال عازم جبهه هستم تا با کفار جهاد کنم که به یارى خدا پیروز خواهم شد. اگر در راه خدا کُشته شوم، به بزرگترین آمال و آرزوهایم خواهم رسید. این خون‌هاى شهیدان است که درخت اسلام را هرچه بهتر بارور کرده است.

پدر و مادر گرامی‌ام! این وصیت‌نامه را هنگامى مى‏‌نویسم که براى پاسدارى از سنگر اسلام عازم مى‌‏باشم و از اینکه مشاهده مى‏کنم عده‏‌اى اَجنبى پرست، خائن، مزدور و وابسته به اَبرقدرت‌هاى شوروى و آمریکا، یعنى بعثى‏‌هاى اَفلقىِ صدامِ خائن و مزدوران کثیفش در خاک ما مستقرند، بیزارم.

پدر و مادر عزیزم! حس مى‏کردم از اینکه در مکانى راحت بگیرم و در سنگر نباشم، غمگین بودم. من نمى‌توانستم به خود بقبولانم که برادرانم در مرزها شهید شوند و هر روز شاهد این باشم که چقدر شهید و مجروح دادیم.

پدر و مادر داغدارم! چگونه مى‌توانستم مشاهده کنم که هر روز عده‌اى از بهترین جوانان ما کُشته ‏شوند و من به کارهاى روزمره مشغول باشم؟ مى‌دانم که از دست دادن من شاید براى شما سنگین باشد که انشاءالله مرا حلال مى‏کنید و اگر در حق شما بدى نمودم، مرا می‌بخشید.

ولى مگر غم از دست دادن حسین(ع) بر فاطمه(س) سنگین نبود؟ مگر آنها نبودند که کشته شدند تا دین اسلام پا بر جا بماند؟ من هم به نوبه خود از آقا و سرورم حسین(ع) درس مبارزه، جهاد و شهادت یاد گرفتم. من آموختم که زندگى مادى نکبت بار است و نباید منتظر باشم تا مرگ مرا دریابد؛ بلکه باید با آغوش باز به استقبال مرگ بروم!

مگر انسان یک دفعه بیشتر مى‏‌میرد که نگران باشد؟ آن هم مرگ در راه خدا، در اینجا شما را به تمام مقدسات عالَم قسم مى‏دهم که نگران از دست دادن منْ نباشید؛ برادران دیگرْ جاى مرا پُر مى‏کنند. این را یادتان باشد، خانواده‌هایى هستند که چند شهید دادند؛ ولى در این راه خَم به ابرو نیاوردند. به یاد بیاورید آنانى که همسر و بزرگ خانواده شان را از دست دادند.

آگاه باشید تا مبادا پشیمان شوید. شما باید افتخار کنید و بر خود ببالید و الگوى دیگر پدران و مادران شهدا باشید و بدانید آن‌هایى که در راه خدا کُشته مى ‌شوند، زنده‌‏اند و حزب‌الله همیشه پیروز است و توضیح اینکه: به هیچ گروه خاصى وابسته نبودم و مُقلد امام و تابع جمهورى اسلامى ایران مى‏‌باشم.

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده