مرثیه شاعران فارسیزبان به یاد شهدای دشت کربلای کابل/ درجستوجویت ای گل آواره جهانم
به گزارش نوید شاهد به نقل از تسنیم، روز شنبه، 18 اردیبهشتماه، پس از شنیده شدن صدای انفجارهای پیاپی در غرب کابل یعنی منطقه شیعهنشین این شهر، دهها جوان و نوجوان افغانستانی به واسطه این انفجار به شهادت رسیدند و افغانستان، داغ دیگری بر سینه مجروح خود ثبت کرد و روز خونین دیگری را تجربه.
انتشار این خبر تلخ موجی از واکنشها را در فضای مجازی به همراه داشت. جمعی از شاعران فارسیزبان نیز به این واقعه تلخ و جانسوز واکنش نشان دادند. بخشی از سرودههایی که طی اين چند روز به مردم مظلوم افغانستان و خانوادههای داغدیده تقدیم شده، به این شرح است:
علیرضا قزوه:
ای طالبان! شرر به سپاه که میزنید؟
آتش به روی آتش آه که میزنید؟
این کودکان عزیز پدر مرده تواند
رنگ سیه به روز سیاه که میزنید؟
جغدان بیهویت و خفاشهای کور
شلاق را به صورت ماه که میزنید؟
معصومتر که بود از این کودکان پاک؟
بر بیگناه، حد، به گناه که میزنید؟
طفلان مکتب شهدا را چه میکنید؟
ای رهزنان عاطفه راه که میزنید؟
یک مشت کودکان وطن غرق خون شدند
این تیغها به پشت و پناه که میزنید؟
ای طالبان و داعشیان پشت کیستید؟
این خشت خون به دولت و جاه که میزنید؟
ای قصرتان تباه و شب و روزتان سیاه
این زخمها به حال تباه که میزنید
تکبیر و "لااله" شما کبر و کافری است
بتهای خدعه! دم ز "اله" که میزنید؟
***
محمدشریف سعیدی
تعزیهای برای کودکان شهید مکتب سیدالشهدای دشت کربلای کابل:
بین جوی خون زینب، زیر خشتها زهرا
سوخته است گلبیگم سر به دامن رعنا
مادر علی اکبر آمده است در میدان
جیغ میزند: الله! یا حسین یا زهرا
کیف پاره کلثوم، کفش پاره بیگم
روی ماه لیلا سرخ قلب پاره سارا
بین نعشها هر کس طفل خویش میپالد
میزند صدا: نرگس! میزند صدا: صغرا
تا به چشم خود بینند نعشهای طفلان را
پیش هر شفاخانه صف کشیده آدمها
پنج دختر از مکتب سوی خانه میرفتند
تا قطار بنشیند پیش مادر و بابا...
آن یکی یگدانه نو گل تر خانه
صبح زود بر میخاست آن قیامت کبرا
فصل امتحانات است روی خاک خون جاری است
چشم باز کن بنگر دشت کشته واویلا...
***
ابوطالب مظفری:
لیلا! بیا به خانه سوی کوچه رو مکن
شهر از خطر پر است، تو سنگ و سبو مکن
چُپ باش، سر به زیر بمان، چادری بپوش
از جبر و از حساب، دگر گفتوگو مکن
مکتب نرو، کتاب نخوان، کور و کر بمان
این قدر خون به قلب من «غم درو» مکن
داغی نشسته بر سر داغی تو، دخترم
چاک جگر به سوزن هجران رفو مکن
هوشیار باش، کوتر جلد هواییام
در چشم گربه خاک بزن، بق بقو مکن
فریاد ما به گوش دو عالم نمیرسد
کوه از صدا کر است، عبث های و هو مکن
خون تو فرش قرمز ملابرادر است
با خون قلب مادر غمگین وضو مکن
لیلا گرفت دفتر خود را و مشق کرد
فردا از آن ماست به این قصه خو مکن
محمدرضا عبدالملکیان نیز با انتشار تصویری از وقایع روز شنبه کابل نوشت:
و ما
همچنان کشته میشویم
پس آن حقیقت پنهان
کی آشکار میشود
در میان این همه افسانه
سعید بیابانکی نیز با انتشار کلیپی با صدای عارف جعفری، خواننده افغانستانی، با مردم داغدیده افغانستانی ابراز همدردی کرد. این آهنگ که با شعری از بیابانکی تهیه شده، یادآور خونشریکی و پیوند میان فارسیزبانان است:
در جستوجویت ای گل آواره جهانم
یک روز در هراتم یک روز اصفهانم
هر جا که بود گشتم، مشتاق و آرزومند
از این سر بخارا تا آن سوی سمرقند...
محمدعلی یوسفی
بعد از شما گلهای پرپر گریه کردیم
از داغ هر سرو و صنوبر گریه کردیم
بر داغتان، معصومههای شهر کابل
مثل پدر با سوز مادر گریه کردیم
مثل برادرهای خواهر مرده اینجا
همراه با چشمان خواهر گریه کردیم
کیف و کتاب و دفتر جاماندهتان را
دیدیم و مانند برادر گریه کردیم
چون پارههای جسمتان را جمع کردند
بر زخمهای تیر و خنجر گریه کردیم
وقتی پر و بال شماها را شکستند
بر بال خونین کبوتر گریه کردیم
مثل یمن، مثل فلسطین، مثل بوسنی
چون کودکان تل زعتر گریه کردیم
کابل شد از جهل و تعصب چون قیامت
بر داغتان تا روز محشر گریه کردیم
همچنین قرار است مجموعهای از بهترین سرودههای منتشر شده در این ایام در قالب کتابی مستقل منتشر شود.
چشمم به درب خانه از مدرسه نیامد
کوچه و آسمانش هم تار شد کجایی
آخ روزه دار مادر افطار شد کجایی
کشتند بچه ات را کابل سرت سلامت
یک دسته غنچه ات را کابل سرت سلامت
کو دفتر و کتاب و دسته مداد رنگی
می سوزه لای برگا خط به آن قشنگی
تنها به دست من ماند بند قشنگ کیفت
گم گشته زیر گلها آن ساقه ی ضعیفت
بابای داغدیده کابل سرت سلامت
گنجشک سر بریده کابل سرت سلامت
م_صمدیان