شنبه, ۲۸ فروردين ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۰۳
نوید شاهد- «در آخرین اعزام مادرم از او پرسید: «پسرم کجا می روی؟» مثل همیشه محکم و قاطع جواب داد: «مادر یا زیارت یا شهادت...» مادرم آرام گفت: «قبول باشد پسرم» مادر با این پاسخش همه چیز را دریافت و سرانجام در عملیات والفجر هشت ایشان به آرزوی خود یعنی شهادت رسید...» در ادامه خاطره‌ای از برادر شهید «محمد مهدی عیدی زاده» را بخوانید

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید محمد مهدی عیدی زاده يكم شهريور 1347، در شهرستان اهواز به دنيا آمد. پدرش علی محمد، در شركت نفت کارگری میکرد و مادرش ايران نام داشت. دانش آموز اول متوسطه بود. از سوي بسيج در جبهه حضور يافت. هفتم اسفند 1364، در فاو عراق به شهادت رسيد. پيكرش مدتها در منطقه برجا ماند و سيزدهم تير 1376، پس از تفحص در گلزار شهداي زادگاهش به خاك سپرده شد.

متن خاطره:

در روز چهارشنبه سیاه اهواز در 27دی ماه سال 1357نیروهای نظامی رژیم پهلوی به مردم حمله کردند و تعداد زیادی از آنها را مورد ضرب و شتم قرار دادند و به شهادت رساندند.

یکی از نیروها ناگهان شهید محمد مهدی عیدی زاده را در خیابان دید، تعقیبش کرد و آن نوجوان دوازده ساله را گرفت و به زمین انداخت، پا بر روی سینه اش گذاشت و با خشم به او گفت:«الان تو را له می کنم...»

 محمد مهدی با قاطعیت پاسخ داد:«فدای امام خمینی من از هیچکس نمی ترسم.»

مامور لگد محکمی به ایشان زد و او را رها کردکمی دورتر که شد فریاد درود بر خمینی و مرگ بر شاه او بود که در خیابان پیچید.

در دوران دفاع مقدس یک روز با کاروانی از رزمندگان با پای پیاده به تهران رفت تا امام و رهبر خود را دیدار کند آنها بیست روز پیاده روی کردند ولی با دیدن چهره منورامام خمینی (ره) همه خستگی ها از جانشان بیرون رفت چون وقتی با پاهای تاول زده به منزل بازگشت تنها از سیمای امام (ره) تعریف می کرد نه از رنج سفر.

در آخرین اعزام مادرم از او پرسید:«پسرم کجا می روی؟»

مثل همیشه محکم و قاطع جواب داد:« مادر یا زیارت یا شهادت...»

مادرم آرام گفت:«قبول باشد پسرم»

مادر با این پاسخش همه چیز را دریافت و سرانجام در عملیات والفجر هشت ایشان به آرزوی خود یعنی شهادت رسید.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده