نوید شاهد - «حداکثر همکاری‌ها عراقی‌ها در ماه رمضان این بود که غذای صبح را جهت سحر اختصاص داده و غروب تحویل می‌دادند که همان عدسی هر روزه بود که اغلب به لحاظ واقع شدن این ماه مبارک در فصل گرما، عدسی تا سحر ترش می‌شد و خوردن آن موجب ناراحتی معده و گاه اسهال می‌شد ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات زنده‌یاد، آزاده سرافراز و جانباز "یزدانبخش سیاهکالی‌مرادی " از روزه‌داری در دوران اسارت است که تقدیم حضورتان می‌شود.
سحر با عدسی ترشیده!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، زنده‌یاد، آزاده سرافراز و جانباز یزدانبخش سیاهکالی‌مرادی، سال ۱۳۴۲ در روستای سنبل‌آباد از توابع منطقه رودبار الموت قزوین در خانواده‌ای متدین به دنیا آمد.

وی بعد از گذراندن تحصیلات متوسطه در دانشگاه شهید بهشتی تهران رشته حقوق مشغول به تحصیل شد، سال ۱۳۶۶ برای گذراندن طرح دانشجویی، ۶ ماه به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل اعزام و در رسته‌ی ستادی دفتر قضایی قرارگاه رمضان، مشغول به کار شد.

مرداد ماه سال ۶۷ در قالب نیرو‌های غیرمنظم در خاک عراق رفت‌وآمد داشته و وضعیت موجود نیرو‌ها و امکانات را بررسی و گزارش می‌کرد، ۵ مهر ماه همین سال در ارتفاعات مشرف به شهر اشنویه پس از مجروحیت از ناحیه‌ی پا به اسارت دشمنان بعثی درآمد.

وی سرانجام پس از طی دوران پر فراز و نشیب اسارت در ۲۰ شهریور ماه سال ۶۹ برگ آزادی امضا و روانه ایران می‌شود، بعد از سه ماه ازدواج می‌کند و صاحب دو دختر و یک پسر می‌شود.

آزاده سرافراز و جانباز یزدانبخش سیاهکالی‌مرادی سرانجام در بیستم آذر ماه سال ۱۳۸۸ بر اثر بیماری قلبی دار فانی را وداع گفت.

سحری با عدسی ترشیده!

زنده‌یاد، آزاده سرافراز و جانباز یزدانبخش سیاهکالی‌مرادی روایت می‌کند:
وضعیت مذهبی اسرا در عراق در حقیقت ادامه شرایط و عقایدی بود که در ایران داشتند، چیزی که تفاوت کرده بود اوضاع محیطی و اجتماعی بود که اوضاع و احوال بسیار سختی را شاهد بودیم و در حقیقت اوضاع اسارت همچون تیزآبی بود که عیار طلا‌های انسانی را مشخص می‌کرد و، چون کوره‌ای بود که روحیه فولادین می‌ساخت و میزان استحکام و نفوذ عقاید مذهبی ما شیعیان را محک می‌زد.

در دوران اسارت روزه گرفتن مشکلات و موانع بسیاری داشت به عنوان مثال تهیه غذای به موقع مشکل بود. در این رابطه، حداکثر همکاری‌ها عراقی‌ها این بود که غذای صبح را جهت سحر اختصاص داده و غروب تحویل می‌دادند که همان عدسی هر روزه بود که اغلب به لحاظ واقع شدن ماه رمضان در فصل گرما، عدسی تا سحر ترش می‌شد و خوردن آن موجب ناراحتی معده و گاه اسهال می‌شد.

به وقت افطار هم همان غذای غروب و به اصطلاح شام مورد استفاده قرار می‌گرفت که چایی مختصر آن از همه دلچسب‌تر بود و خیلی اوقات من خودم، چون عدسی ترشیده سحر را نمی‌خوردم مقدار ناچیزی از نصف لیوان چایی‌ام را برای سحر نگه داشته و با نان می‌خوردم و یا اینکه نان و نمک و با مقداری آب سهمیه‌ای را سحر می‌خوردم.

در این خصوص بعضی از برادران روزه‌دار اصلا سحری نمی‌خوردند و آب موجودشان سحری‌شان بود و روزه‌های ماه رمضان نیز، چون فصل بهار واقع شده بود طولانی و گرم بود، ولی الحمدالله من توانستم در کمپ شانزده با همان وضعیت یک ماه را کامل روزه بگیرم و امثال من کم نبودند.

منبع: کتاب سپیده صبح (خاطرات آزاده و جانباز یزدانبخش سیاهکالی‌مرادی)
 
پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده