کد خبر : ۵۰۳۳۶۷
۱۴:۱۸

۱۴۰۰/۰۱/۲۴

آخرین دیدار در فرودگاه

نوید شاهد - برادر شهید "عبدالرضا حلافی " در خاطره ای از ایشان اینطور می گوید:روزی که قرار بود برود از من خواست تا او را به فرودگاه ببرم.با هم به فرودگاه رفتیم اما پرواز تاخیر داشت دوباره به شهر برگشتیم و دوباره به فرودگاه برگشتیم.موقع خداحافظی عبدالرضا حال و هوای دیگری داشت انگار می دانست که دیگر ما را نمی بیند. خیلی سفارش پدر و مادرم را کرد و گفت از آنها مراقبت کن. موقع رفتن هم مرا خیلی بوسید.آخرین نفری بود که سالن فرودگاه را ترک نمود و سوار هواپیما شد،حتی موقعی که می خواست سوار هواپیما شود برایم دست تکان داد . این آخرین دیدار من و عبدالرضا بود.
نویسنده :
مرضیه ناکوئی درگزی


به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید عبدالرضا حلافی هفدهم فروردين 1346، در شهرستان آبادان چشم به جهان گشود. پدرش خليل، ماهي‌گير بود و مادرش نجمه نام داشت. تا پايان دوره ابتدايي درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت. بيست‌ و سوم مرداد 1366، در ميمك توسط نيروهاي عراقي به شهادت رسيد.

به مناسبت سالروز تولد این شهید والامقام خاطره ای از زبان برادر ایشان برای علاقمندان منتشر می‌گردد.

« نزدیک فرا رسیدن ماه محرم بود که برادرم به مرخصی آمد. می گفت : ما حمله داریم دعا کنید تا پیروز شویم . مادرم به او گفت حالا که حمله داری به جبهه نرو .عبدالرضا گفت :مادر اگر قرار باشد که بیمرم حتی اگر در آغوش تو هم باشم با زهم می میرم . هیچ کسی جلو مرگ را نمی تواند بگیرد و از این طریق مادرم را راضی کرد. روزی که قرار بود برود از من خواست تا با موتور او را به فرودگاه ببرم.با هم به فرودگاه رفتیم اما پرواز تاخیر داشت دوباره به شهر برگشتیم و نوشابه هم خوردیم و دوباره به فرودگاه برگشتیم.موقع خداحافظی عبدالرضا حال و هوای دیگری داشت انگار می دانست که دیگر ما را نمی بیند خیلی سفارش پدر و مادرم را کرد و گفت از آنها مراقبت کن. موقع رفتن هم مرا خیلی بوسید.آخرین نفری بود که سالن فرودگاه را ترک نمود و سوار هواپیما شد،حتی موقعی که می خواست سوار هواپیما شود برایم دست تکان داد . این آخرین دیدار من و عبدالرضا بود» 

آخرین دیدار در فرودگاه

 


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه