او را پاسدار صدا می زدیم!
نوید شاهد: سرهنگ اسدالله تیموری در خاطره ای از شهید رمضانعلی فتوحی اینگونه می گوید: آشنایی من با او به زمان ورود من به کمیتۀ انقلاب اسلامی بر می گردد؛ وقتی که در سال ۱۳۶۷ برای انجام وظیفه به شهرستان بافق اعزام شدم. شهید فتوحی همان زمان در شهربانی شهرستان بافق مشغول به خدمت بود. از ابتدای آشنایی شیفته لهجه گیرا و کلام زیبایش شدم. هرچند که بعدها، شخصیت سخت کوش و خستگی ناپذیرش نیز مرا مجذوب خود کرد.
این کنار هم بودن یک سال و نیم بیشتر دوام نیاورد و من به کمیتۀ انقلاب اسلامی بهاباد منتقل شدم؛ اما همچنان ارتباط ما حفظ شد. به ویژه زمانی که شهید برای سر زدن به مادرش به دهستان بنستان می آمد، همیشه سری به ما هم می زد و از وضعیت منطقه بهاباد می پرسید.
او با اشرافی که به منطقه داشت دائما اطلاعاتی از حضور اشرار و عبور و مرور محموله های غیر قانونی و مواد مخدر در منطقه به ما می داد. یک جا آرام نمی گرفت و تا می توانست برای جمع آوری اطلاعات و کمک به تامین امنیت منطقه تلاش می کرد. او را پاسدار صدا می زدیم! آن چنان که فعالیت هایش نشان نمی داد که او از مامورین شهربانی است و بیشتر شبیه یک بسیجی و پاسدار پر تلاش بود!
منبع: کتاب پرواز سبز/شهید رمضانعلی فتوحی بنستانی/محسن فتوحی فرزند شهید/ رویا نظری/ ناشر: یزد، انتشارات خط شکنان