زندانی که بعد از اسارت خود ایجاد انگیزه ای برای مردم شد
نوید شاهد: در جلد سیزدهم کتاب «یادگاران انقلاب» در فصل «مشت نمونه ي خروار» خاطره ای از زندانی حجت الاسلام والمسلمين محمد صادق صدوق آورده است که این خاطره را در ادامه می خوانید.
یکی از دست های زندانی را از بالای شانه و دست دیگر را از پشت به هم نزدیک کردند و با دستبندی آهنی به هم قفل کردند.
محمد صادق مجبور بود این صحنه ها را چند بار در روز تماشا کند.
زندانی فریاد می زد، اما نگهبان ها بدون توجه او را کشان کشان با خود تا کنار میله های آهنی بردند. محمد صادق می دانست که زندانی بیچاره باید چند روز به میله های آهنی آویزان باشد.
یکی از نگهبان ها سطلی آب بر سر و صورت محمد صادق پاشید و دوباره شروع به خندیدن کرد.
تمام جهان انگار از فریادهای زندانی می لرزید.
محمد صادق در مدت زمان حضور در زندان چندین بار طعم تلخ این گونه شکنجه ها را چشیده بود.
زندانی حالا در میان زمین و آسمان آویزان بود و صدای شرق شرق شلاق هایی که بی وقفه بر بدنش کوبیده می شدند، مو را بر تن همه راست می کرد.
زندانی فقط فریاد می زد و محمد صادق هم فقط می توانست زیر لب برایش دعا بخواند.
از میان قطر ه ی آبی که از سر و صورتش می چکید مجبور بود چرخش های بی اختیار زندانی را ببیند. این یکی از شیوه های شکنجه ي ساواک بود.
یکی از نگهبان ها خودش را به او نزدیک كرد و گفت: خوب تماشا کن تا ببینی کمیته ي ضد خرابکاری یعنی چی!!
محمد صادق به زندانی آویزان نگاه می کرد و می دانست که خودش باز هم آن موقعیت را برای چندمین بار تجربه خواهد کرد.
می دانست هرکس که مانند او حرفی از حقوق مردم بزند، به همین حال و روز دچار خواهد شد.
می دانست که این بار هم از او می خواهند که دوستان زندانی اش را شلاق بزند و می دانست که مانند همیشه نخواهد پذیرفت و می دانست که مجازات این کار چیست ...
درد دستبند قپانی و شلاق و درد آویزان ماندن در میان زمین و هوا در آن حالت را چشیده بود و حاضر بود باز هم بچشد، اما کسی را شلاق نزند.
محیط زندان پر از فریادهای وحشت آور بود، صدای زندانی هایی که در گوشه و کنار در حال شکنجه شدن بودند، بی شباهت به صداهای نا امیدانه ای نبود که آن روز از نهاد مردم تیکن بیرون می آمد.
غروب آن روز مردم مثل همیشه در همه ي گوشه کنار مسجد نشسته بودند و منتظر محمد صادق بودند.
با ورود او انگار شوری در میان مردم افتاد. همه بلند شدند، او می دانست که باید بذر امید را در دل این مردم بکارد و گرنه آدم های تیمور بختیار همه ي اراضی آن ها را خواهند بلعید.
نماز مغرب و عشا تمام شد و مردم با اشتیاقی فراوان منتظر بودند که محمد صادق چیزی بگوید. او هم زیر لب دعا می کرد که بتواند مردم را به مقاومت ترغیب کند.
او در میان سکوت همه ي حاضران در مسجد بدون معطلی حرف های خود را شروع کرد:
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از استادان من روزی می گفت حتی زمانی که احساس می کنید هیچ کاری از دستتان بر نمی آید، به دقت فکر کنید. چون مطمئناً یک راه پیدا می کنید که به شما کمک کند.
اميدواری در زندگی يكی از مصاديق مهمی است كه در قرآن كريم به آن تأكيد فراوان شده است. با توجه به اين كه آيات اميدواری متعددی در قرآن كريم آمده است، اين كتاب را كتاب اميد نيز می توان نام گذاری كرد.
مصاديق مهم اميدواری اين كتاب اميدبخش، نه تنها ايجاد روحيه در افراد را به همراه دارد، بلكه باعث آشنايی با سختی های انبيا می شود و همين آشنايی با مجاهدت و تلاش، دستيابی افراد را در رسيدن به خواسته ها و نيات آنان موجب می شود.
بازگشت يوسف به آغوش پدر، گلستان شدن آتش نمرود بر ابراهيم خليل و سلامتی ايوب بعد از تحمل تمامی رنج ها، از مهم ترين مصاديق اميدواری انبيا در قرآن كريم است. در اين ميان وعده ي بندگان صبور و اميدوار به بهشت، از ديگر پيامدهای اميد در قرآن كريم است.
شما در کلام هیچ یک از معصومین نمی توانید توصیه ي کوتاه آمدن در مقابل ظلم را پیداکنید، بلکه حرف اصلی این است که باید ایستاد، حتی اگر زور ظالم هزاران برابر بیشتر از مظلوم باشد.
از طرف دیگر زمام دار جائر و ظالمی که در مورد حقوق افراد جامعه بی مبالات باشد و تضییع حقوق دیگران برای او اهمیتی نداشته باشد، در نگاه امیرالمؤمنین(ع) بدترین فرد جامعه محسوب می شود:
«وُلاهُ الجَوْرِ شِرارُ الأمَُّهِ »
یعنی: حاکمان جور، بدترین امتند.
همچنین حاکمی که حکومت برای او هدف باشد و زمانی که به آن دست یافت، خود را برتر از دیگران بداند و مردم نتوانند برای اعاده ي حق خویش یا بیان مقاصدشان به او مراجعه کنند، از منظر امام)ع( بدترین حاکم است:
« شَرُّ الوُلاهِ مَنْ یخافه البَریُّ. »
یعنی: بدترین حاکم، کسی است که افراد بی گناه از او بترسند.
بارها از همین منبر به شما مردم عزیز عرض کردم که خداوند سرنوشت آدم ها را به خودشون واگذار کرده و اگرخود آدم ها نخوان وضعیتشون به روال نسل های قبل ادامه پیدا می کنه و چه بسا بدتر هم بشه.
بارها براتون گفتم که آدم هایی پیدا شدند که مثل یک شمع در دل تاریکی می درخشند و راهی که انتخاب کردند، به همین زودی ها به جاهایی ختم می شه که دنیا را متعجب می کنه. این وضعیتی که شما در همین روستا شاهدش هستید، مشت نمونه خرواره. این آقایون که سر و کله شون توی روستای ما پیدا شده، نیششون و به خیلی جاهای دیگه هم زدن و باز هم می زنن، چون مثل فرعون خودشون و به هیچ کس جوابگو نمی دونن.
این ها خودشون و صاحب مال و جان مردم می دونن و اگه کسی جلوشون و نگیره حتماً صاحب ناموس مردم هم می شن.
براساس آموزه های الهی، انسان ها همان گونه که باید عدالت خواه و ستم ستیز باشند، باید در شرایطی که به ایشان ستم روا می شود، دست بر روی دست نگذارند، بلکه به مقابله با ستم و ستمگران برخیزند. به این معنا که ستم ستیزی به عنوان امری واجب بر شخص ستم شده وافراد جامعه است.
هیچ کس نمی تواند به سبب این که در معرض ستم است و یا به وی ستم می شود، نسبت به ستم و ستمگران واکنش نشان ندهد و ستم پذیر باشد؛ چرا که ستم پذیری، خود گناهی است نابخشودنی.
مظلوم کسی است که به وی ظلم شده است، ولی متظلم کسی است که ظلم و ستم را پذیرفته و به آن تن داده و نسبت به آن واکنش منفی نشان نمی دهد و به مبارزه با آن نمی پردازد.
از نظر اسلام پذیرش ظلم و ستم روا نیست و شخص به سبب همین پذیرش ظلم نشان می دهد که گرایش به ظلم و ظالم دارد و می بایست به سبب همین پذیرش و رکون، مجازات شود.
مظلوم باید در برابر ظلم و ستم بایستد و تن به ظلم و پذیرش آن ندهد.
از این رو براساس آموزه های قرآنی و اسلامی مظلوم می بایست انسان ستم ستیز بلکه ستم سوز باشد تا با مبارزه ي خود ریشه ي ستم و ستمگری را بسوزاند و از میان بردارد؛ چنان که امام حسین(ع) و یاران مظلوم وی در کربلا چنین کردند و علیه ظلم و ستم قیام کرده و ریشه های ظلم و ستم اموی را سوزاندند و ستم ستیزی و ستم سوزی را در جامعه ي اسلامی، بلکه جامعه ي انسانی نهادینه کردند؛ به گونه ای که رهبران هندوی هند از آن حضرت(ع) برای مبارزات خویش الگو گرفتند و وی را سرمشق مبارزات خود قرار دادند.
من بارها از آقای خمینی برای شما حرف زده ام و باز هم می زنم . خوب توجه کنید که ایشان سال ها پیش چه راهی پیش پای ما گذاشته که هنوز خیلی از ما شاید نشنیده باشیم.
ایشان در یک متن نوشتاری که خیلی ها منکر وجودش هستند، گفته اند:
-'' امروز روزى است که نسیم روحانى الهى وزیدن گرفته و براى قیام اصلاحى بهترین روز است، اگر مجال را از دست بدهید و قیام براى خدا نکنید و مراسم دینى را عودت ندهید، فرداست که مشتى هرزه گرد شهوتران بر شما چیره شوند و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله ي خود کنند.
آینده نگری این مردِ خدا الان بر ما روشن شده، پس باید هرچه زودتر فکری به حال خودمان بکنیم.
ایشان در همان سال ها نوشته اند:
- ''هان اى روحانیین اسلامى !
اى علماي ربانى !
اى دانشمندان دیندار!
اى گویندگان آیین دوست!
اى دین داران خداخواه!
اى خداخواهان حق پرست!
اى حق پرستان شرافتمند!
اى شرافتمندان وطن خواه!
اى وطن خواهان باناموس!
موعظت خداى جهان را بخوانید و یگانه راه اصلاحى را که پیشنهاد فرموده بپذیرید و ترک نفع هاى شخصى کرده تا به همه ي سعادت هاى دو جهان نايل شوید و با زندگانى شرافتمندانه ي دو عالم دست در آغوش شوید.
« ان لله فى ایام دهرکم نفحات الافتعرضوا لها »
پي نوشت:
متن كامل سخنان امام خميني(ره) در سال 1323
تاريخي ترين سند مبارزاتي امام خميني(ره)
بسم الله الرحمن الرحيم
قيام لله، يگانه راه اصلاح جهان
قال الله تعالي:
«قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا مَثْنی وَ فُراد ى »
خداي تعالي در اين كلام شريف، از سر منزل تاريك طبيعت تا منتهاي سير انسانيت را بيان كرده و بهترين موعظه هايي است كه خداي عالم از ميان تمام مواعظ انتخاب فرموده و اين يك كلمه را پيشنهاد بشر فرموده، اين كلمه تنها راه اصلاح در جهان است.
قيام براي خداست كه ابراهيم خليل الرحمن را به منزل خلت رسانده و از جلوه هاي گوناگون عالم طبيعت رهانده.
خليل آسا در علم اليقين زن نداي لااحب الافلين زن
قيام لله است كه موسي كليم را با يك عصا به فرعونيان چيره كرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد و نيز او را به ميقات محبوب رساند و به مقام صعق و صحو كشاند.
قيام براي خداست كه خاتم النبيين (ص) را يك تنه بر تمام عادات و عقايد جاهليت غلبه داد و بت ها را از خان هي خدا برانداخت و به جاي آن توحيد و تقوا را گذاشت و نيز آن ذات مقدس را به مقام «قاب قوسين او ادني » رساند.
بدبختي و تيره روزي ما به خاطر قيام براي منافع شخصي است.
خودخواهي و ترك قيام براي خدا ما را به اين روزگار سياه رسانده و همه ي جهانيان را بر ما چيره كرده و كشورهاي اسلامي را زير نفوذ ديگران درآورده.
قيام براي منافع شخصي است كه روح وحدت و برادري را در ملت اسلامي خفه كرده.
قيام براي نفس است كه بيش از ده ها ميليون جمعيت شيعه را به طوري از هم متفرق و جدا كرده كه طعمه ي مشتي شهوت پرست پشت ميزنشين شدند.
قيام براي شخص است كه يك نفر مازندراني بي سواد را بر يك گروه چندين ميليوني چيره مي كند كه حرث و نسل آنها را دستخوش شهوات خود كند.
قيام براي نفع شخصي است كه الان هم چند نفر كودك خيابان گرد را در تمام كشور بر اموال و نفوس و اعراض مسلمانان حكومت داده. قيام براي نفس اماره است كه مدارس علم و دانش را تسليم مشتي كودك ساده كرده و مراكز علم قرآن را مركز فحشا كرده.
قيام براي خود است كه موقوفات مدارس و محافل ديني را به رايگان تسليم مشتي هرزه گرد بي شرف كرده و نفس از هيچ كس در نمي آيد. قيام براي نفس است كه چادر عفت را از سر زن هاي عفيف مسلمان برداشت و الان هم اين امر خلاف دين و قانون در مملكت جاري است و كسي بر عليه آن سخن نمي گويد.
قيام براي نفع هاي شخصي است كه روزنامه ها كه كالاي پخش فساد اخلاق است، امروز هم همان نقشه ها را كه از مغز خشك رضاخان بي شرف تراوش كرده، تعقيب مي كنند و در ميان توده پخش مي كنند.
قيام براي خود است كه مجال به بعضي از اين وكلاي قاچاق داده كه در پارلمان بر عليه دين و روحانيت هر چه مي خواهند بگويند و كسي نفس نكشد.
براي نجات دين از دست مشتي شهوتران قيام كنيد.
هان اي روحانيين اسلامي! اي علماي رباني!
اي دانشمندان دين دار!
اي گويندگان آيين دوست! اي دين داران خداخواه!
اي خداخواهان حق پرست! اي حق پرستان شرافتمند!
اي شرافتمندان وطن خواه! اي وطن خواهان با ناموس!
موعظت خداي جهان را بخوانيد و يگانه راه اصلاحي را كه پيشنهاد فرموده، بپذيريد و ترك نفع هاي شخصي كرده تا به همه ي سعادت هاي دو جهان نايل شويد و با زندگاني شرافتمندانه ي دو عالم دست در آغوش شويد.
«ان لله في ايام دهركم نفحات الافتعرضوا لها »
امروز روزي است كه نسيم روحاني الهي وزيدن گرفته و براي قيام اصلاحي بهترين روز است، اگر مجال را از دست بدهيد و قيام براي خدا نكنيد و مراسم ديني را عودت ندهيد، فرداست كه مشتي هرزه گرد شهوتران بر شما چيره شوند و تمام آيين و شرف شما را دستخوش اغراض باطله ي خود كنند.
امروز شماها در پيشگاه خداي عالم چه عذري داريد؟
همه ديديد كتاب هاي يك نفر تبريزي بي سر و پا را كه تمام آيين شماها را دستخوش ناسزا كرد و در مركز تشيع به امام صادق(ع) و امام غايت روحي له الفداه آن همه جسارت ها كرد و هيچ كلمه از شماها صادر نشد.
امروز چه عذري در محكمه خدا داريد؟
اين چه ضعف و بيچارگي است كه شماها را فرا گرفته؟
اي آقاي محترم كه اين صفحات را جمع آوري نموديد و به نظر علماي بلاد و گويندگان رسانديد، خوب است يك كتابي فراهم آوريد كه جمع تفرقه آن را كند و همه ي آنان را در مقاصد اسلامي همراه كرده، از همه امضا مي گرفتيد كه اگر در يك گوشه ي مملكت به دين جسارتي مي شد، همه يك دل و يك جهت از تمام كشور قيام مي كردند.
خوب است دین داري را دست كم از بهائيان ياد بگيريد كه اگر يك نفر آنها در يك ده زندگي كند، از مراكز حساس آنها با او رابطه دارند و اگر جزيي تعدي به او شود، براي او قيام كنند.
شماها كه به حق مشروع خود قيام نكرديد، خيره سران بي دين از جاي برخاستند و در هر گوشه زمزمه ي بي ديني را آغاز كردند، به همين زودي بر شما تفرقه زده ها چنان چيره شوند كه از زمان رضاخان روزگارتان سخت تر شود:
«وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللهِ وَ رَسُولِهِ
ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ
فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى الله »
سيد رو ح الله خميني
14 اردیبهشت 1323 مطابق با 11 جمادی الاول 1363
منبع: کتاب یادگاران انقلاب، جلد سیزدهم، بدون نام و نشانی، عنوان فصل مشت نمونه ي خروار، خاطرات حجت الاسلام والمسلمين محمد صادق صدوق
نویسنده: رسول آبادیان