مادر شهیدان کارکوب زاده به سه فرزند شهیدش پیوست
به گزارش نوید شاهد، حاجیه خانم «زهرا کارکوب» همسر رزمنده پاسدار «خداداد کارکوب زاده» و مادر سه شهید و دو جانباز به فرزندان شهیدش پیوست. این مادر شهید چهارشنبه شب، سوم دی ماه، بعد از تحمل یک دوره بیماری و بستری در بیمارستان خاتم الانبیاء (ص) جان به جان آفرین تسلیم کرد و آسمانی شد.
پیکر مادر شهیدان «کارکوب زاده» صبح امروز، جمعه پنجم دی ماه، در گلزار علی بن جعفر (ع) شهر قم و در جوار شهدای هشت سال دفاع مقدس آرام گرفت.
خاطرات این اسوه صبر و بردباری در کتاب «خانم کارکوب» به قلم «رضیه غبیشی» توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است که برای آشنایی با این مادر شهید معرفی کوتاهی از کتاب را می خوانیم.
خانم کارکوب زاده زنی است با قدی خمیده اما استوار، زنی که با آغاز جنگ تحمیلی و محاصره آبادان، همسر و پنج فرزندش راهی جبهههای جنگ و دفاع از میهن میشوند و در دو سال اول جنگ، دو فرزندش به شهادت می رسند و در سال سوم نیز، خبر اسارت دو فرزند دیگرش را میشنود.
زهرا کارکوب زاده متولد سال ۱۳۱۲ در شهر اهواز است. در سال ۱۳۲۳ با پسر عمویش خداداد کارکوب زاده ازدواج کرده و به آبادان مهاجرت میکند. حاصل این ازدواج هشت فرزند به نامهای فریدون (عبدالجلیل)، جمال (عبدالخلیل)، حمید، منصور، محمدرضا، رؤیا، حمیده، زهره و پروین است. عبدالخلیل که جمال صدایش میزندند، اولین فرزند شهید خانواده بود که سال ۵۹ در سن ۱۶ سالگی در آبادان به شهادت میرسد، یکسال پس از شهادت جمال، فریدون در عملیاتی در منطقه تپههای مدن در حالیکه ۱۸ سال بیشتر نداشت به درجه رفیع شهادت نائل میشود. پس از آن محمدرضا و منصور فرزندان دیگر خانواده کارکوب زاده در عملیاتی اسیر و مفقود میشوند که محمدرضا در سال ۶۹ به میهن باز میگردد ولی تا به امروز از منصور هیچ خبری نشد و او به جمع شهدای مفقود الاثر پیوست.
از آن پس سالها چشم به راهشان مینشیند تا سرانجام با خبر آزادی یکی از آنان، نور امید به بازگشت پسر کوچکش نیز در دلش شعله میکشد. اما این انتظار به درازا میکشد و هرگز خبری از او نمیرسد.
فصل اول این کتاب به تولد و دوران کودکی خانم کارکو پرداخته و فضای کودکی و اتفاقاتی را که در آن دوران برای او افتاده را روایت میکند. فصل دوم کتاب، موضوع ازدواج زهرا کارکوب را عنوان کرده و ماجرای ازدواج او با پسر عمویش خداداد کارکوب زاده را بیان کرده و در ادامه به شروع زندگی مشترکشان، مهاجرت به آبادان و مشکلاتی که در ابتدای زندگی با آنها روبرو بوده را روایت میکند. ورود به دوران پیروزی انقلاب و مبارزات مردمی موضوعی است که در فصل سوم «خانم کارکوب» قلمی شده و شروع جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران، مصائبی که بر او و خانواده در آبادان گذشته، ماجرای شهادت سه فرزندش و فعالیتهای او در طول دوران هشت ساله جنگ از جمله مواردی است که در فصل چهارم به آنها پرداخته شده است. فصل پنجم کتاب نیز به آزادی پسرش محمدرضا از اسارت رژیم بعث عراق در سال ۶۹، بیماری و زمین گیر شدن همسرش پرداخته و برگ آخر کتاب ماجرای جالب حضور امام خامنه ای در منزلش در سال ۱۳۸۹ را عنوان میکند.
روحش شاد و یادش گرامی.