خاطرات جوان پر شر و شور دهه ۵۰ در «فقط غلامِ حسین باش»
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، «فقط غلامِ حسین باش» عنوان کتابی به قلم حمید حسام است که خاطرات جانباز، حسین رفیعی از روزهای سخت جنگ را در بر دارد. این خاطرات تغییر و تحول این رزمنده را در جریان همراهی با اعجوبه لشکر انصارالحسین(ع) همدان (شهید علی چیت سازیان) را نشان میدهد. انتشارات شهیدکاظمی به تازگی این اثر را روانه بازار نشر کرده است.
در بخشی از مقدمه این کتاب میخوانیم: «خاطرات رزمندگان دوران دفاع مقدس پُر است از روایت انسانهایی که حضور در عرصه جهاد و جبهههای حق علیه باطل، زندگی آنها را دگرگون کرده است و در اصطلاح آنها را از این رو به آن رو کرد.
حسین رفیعی رزمنده همدانی هشت سال دفاع مقدس یکی از همین افراد بود. کسی که سالهای سال اهالی روستای حصارخان همدان او را به «حسینِ غلام»، جوان شر و نااهل روستا میشناختند که شب و روزش با دعوا و کفتربازی میگذشت؛ اما حضور او در جبهه و آشناییش با شهید علی چیتسازیان «حسینِ غلام» را تبدیل به «غلامِ حسین» کرد؛ رزمنده شجاعی که پای ثابت نیروهای اطلاعات عملیات سپاه انصارالحسین(ع) همدان شد.
برای او که تا آن روز تحقیر، یتیمی و رنج آزارش داده بود؛ چشمان مهربان آبی علی آقا در صورت مهتابیاش معجزه کرده بود . خودش در مورد این تحول می گوید: «قبول کنی یا نکنی برای تو خاطره گفتم؛ نه برای دلم و نه برای تاریخ. برای تو که فردا هزاران «یک لا قبا» مثل من آویزان تواند. برای تو که از گذر «حسین غلام» عبورم دادی و «غلامِ حسین»ام کردی.
یکی از برجستهترین ویژگیهای این کتاب که باعث شده «فقط غلامِ حسین باش» تبدیل به یکی از متفاوتترین آثار ادبیات مقاومت شود، صراحت و صداقت رفیعی در بیان خاطراتش است.»
سردارشهید حسین همدانی در زمان حیات دنیاییاش در مورد این کتاب گفته است:
«کتابی قابل توجه است چون هم راوی و هم نویسنده آن هر دو در صحنه جنگ حضور داشته اند و آقای حمید حسام نویسنده کتاب «فقط غلامِ حسین باش» نیز به خوبی توانسته است، فضای آن زمان را بیان کند.»
در بخشی از متن کتاب «فقط غلامِ حسین باش» آمده است: «حالا روز دوم عملیات مردافکن خیبر در جزیرهای متروکه و در میانه آبهای راکد جنوب غربی ایران به آخر رسیده و در تاریکی و ظلمات شب و در گوشهای از میدان، تن خسته مردی آرام گرفته است که از سیویکم شهریور 1359 تا آن روز، آرامش واقعی را تجربه نکرده بود. آن جا، در جنوبیترین نقطه جزیره مجنون، مردی سر بر خاک گذاشته و بیتوجه به هیاهوی صحنه نبرد رخت به عالم دیگر کشیده بود که تا ساعتی پیش، گردانی، گوش به فرمانش، بیترس و واهمه، همچون شیر غران بر دشمن میتاختند و به پیش میرفتند. آن جا، آن شب، نیزارهای هور، میزبان پیکر شیرمرد شجاعی بودند که در شبهای سخت و بیکسی عملیاتهای محرم، والفجر مقدماتی، والفجر 4 و خیبر، نقطه امید و مایه دلگرمی مهدی زینالدین، فرمانده دلاور لشکر بود.
ساعدی بارها تا مرز شهادت به پیش رفته بود، بارها در دل نیروهای دشمن گرفتار و بیم اسارت، او را به شکلی جدی و سخت تهدید کرده بود، اما دست تقدیر او را کشان کشان تا جزیره مجنون رسانده و از آن جا آسمانیاش کرده بود. ساعدی، گرهگشای چند عملیات، حالا و پس از آخرین گرهگشاییاش در مجنون، تمام بار سنگینی را که در طول سه سال و اندی از شروع جنگ، صادقانه بر دوش کشیده بود، در هور و در نقطه اتصال مجنون و پل شیطاط با آرامش تمام بر زمین نهاده بود.
کتاب «فقط غلامِ حسین باش» از سوی انتشارات شهیدکاظمی در قطع رقعی و 243صفحه و به بهای ۳۰هزار تومان توسط روانه بازار شد.