معرفی 128 شهید کارمند در «همراهی تا بهشت»
به گزارش خبرنگار نوید شاهد کتاب «همراهی تا بهشت» نوشته حسین نصراله زنجانی به زندگینامه کارمندان شهید بنیاد شهید و امور ایثارگران میپردازد.
سعید اوحدی، رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران در بخشی از مقدمه این کتاب مینویسد: «اگرچه شناختن و شناساندن شایسته و بایسته شهدایی که عند ربهم یرزقون هستند؛ میسر نمیشود جز با بصیرت و آگاهی عمیق، اما لازم است که به قدر توان و تا حد امکان در این مسیر نورانی قدم برداریم و با بهرهگیری از هنر متعالی و قلمهای آسمانی پیام شهادتطلبان را در در سراسر جهان انتشار دهیم.
بر اساس آموزههای دینی، تکریم مقام شهدا دارای چنان اجر و پاداش نیکی است که انبیا و اوصیا بدان مبادرت نموده و افتخار میورزند. پس به حکم منطق روحانی و کلام رحمانی، احیای نام و سیره مردانی که نخست خادم شهدا بودند و در نهایت همنشین آنان در بهشت برین شدند؛ بسی پسندیدهتر است.»
همچنین در یادداشت «مهدی ریاحیکیا» مدیر کل توسعه منابع انسانی بنیاد شهید و امور ایثارگران بر این کتاب آمده است: «بسیار مهم و ضروری است که حکایت پرشور و شعف بنیاد شهید ثبت و ضبط شود. تاریخ جامع بنیاد شهید با تدوین زندگینامه آنانی تدوین میشود که نخست برای خدمت به شهدا و ایثارگران در این نهاد مقدس قدم نهادهاند؛ و از فرط شیفتگی به آن مقامهای عظیم، خود را از عرصه خدمت به معرکه مجاهدت رساندند؛ و به خیل شهدا پیوستند. بیگمان خادمان ایثار و شهادت، اجری بس عظیمتر دارند.»
نصرالهزنجانی در «همراهی تا بهشت» که بر اساس نام استانها به شهدای کارمند بنیاد شهید پرداخته، روایتی داستانگونه از زندگینامه و خاطرات هر شهید ارایه داده است. در صفحه 272 کتاب و در بخشی از معرفی شیهد «امیرهوشگ رسولزاده دربندی» میخوانیم: «کارمند بنیاد شهید بود. خیلیها برای تشکر و قدردانی از او به خانهمان میآمدند. رفقایش میگفتند: آقای رسولزاده با اینکه مشکل جسمی دارد، بیشتر اوقات آن دسته از والدین شهدا را که به بنیاد میآیند و به امور بایگانی و اداری بنیاد آشنا نیستند را روی صندلی اتاقش مینشاند، برگههای درخواست آنها را میگیرد و خودش از این اتاق به آن اتاق میرود...»
همچنین در صفحه 349 کتاب درباره شهید «حسن مقیمی» آمده است: «حسن عزت زیادی برای مادرم داشت. تا دوسالگی فلج بود. نمیتوانست راه برود و کار خاصی انجام بدهد. مادرم هر روز یک تکه از جهیزهاش را میفروخت و خرج بیماری او میکرد بلکه حال او خوب شود. کار به جایی رسید که مادرمان حتی سماور جهیزیهاش را فروخت و خرج دوا و درمان او کرد. زحمات و پیگیریهایش نتیجه داد و حال حسن خوب شد.
قدرت جسمانیاش به قدری بود که از خدمت سربازی معاف نشد و دوران خدمتش را در لشکر 21 حمزه گذراند و کارش دیدهبانی و هدایت آتش توپخانه بود. بعد از خدمتش به استخدام بنیاد شهید درآمد. حقوق بنیاد کفاف زندگیاش را نمیداد. با یکی از پدران شهدا، یک تاکسی شراکتی گرفته بود و روز و شب به صورت نوبتی با آن کار میکردند. یک روز که داشت برای اعزام آماده میشد، گفتم: داداش! تو دو تا بچه داری، اجازه بده این بار من بروم. گفت: هرکسی جای خودش. گفتم من و تو از نظر ظاهری خیلی شبیه به هم هستیم. اگر من به جای تو بروم کسی تشخیص نمیدهد لااقل از نظر مدارک انگار تو رفتهای مشکلی برای امور اداریات پیش نمیآید. گفت: نه نمیخواهم. تو جای خودت برو من جای خودم...»
«همراهی تا بهشت» به 128 شهید کارمند بنیاد شهید پرداخته است و نشر شاهد این کتاب را در 824 صفحه، مصور (سایه و سفید)، شمارگان یکهزار نسخه و به بهای 400هزار ریال روانه بازار نشر کرده است.