زندگی نامه شهید بیاضعلی اسدی فرد
نوید شاهد: شهید بیاضعلی اسدی فرد در سال 1329 در یکی از محلات قدیمی شهر تبریز در خانواده ای متدین و کم درآمد متولد شد.
دوران کودکی را به تحصیل در مدارس ابن سینا و رازی گذراند.
این شهید گرانقدر به رغم استعداد خوبی كه داشت، اما به علت فقر مالی خانواده و زمینگیر شدن پدر بزرگسال بر خلاف اراده خود نتوانست پیش از کلاس نهم ادامه تحصیل بدهد و به دنبال معاش به استخدام نیروی هوایی درآمد. پس از گذشت یک سال و چند ماه به خدمت سربازی رفت و مدت دو سال از عمر پر بركت خویش را در لباس چتربازی در پایگاه هوابرد شیراز گذراند.
سا ل های پس از خاتمه خدمت را در مشاغل و حرفه های مختلف سپری کرد و سرانجام در سال 1353 به استخدام دانشگاه تبریز در آمد. هم زمان با ورود به دانشگاه و با تشویق برخی از همكاران تحصیلات متوسطه را ادامه داد و موفق به دریافت دیپلم فنی از هنرستان صنعتی گردید. پس از دریافت این مدرك به استخدام دانشكده تكنولوژی با پست «تکنیسین تولید و صنعت » درآمد. شهید اسدی فرد با استخدام در دانشگاه تبریز مدارج علمی مختلفی پی در پی به روی او گشوده شد و با شركت در یك دوره مربیگری موفق به اخذ گواهینامه مربیگری فنی و حرفه ای دانشکده فنی گردید.
این شهید عزیز در بین افراد جامعه دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی از اندیشه سیاسی والایی برخوردار بود و به خاطر مطالعات زیادی كه داشت، شاید یكی از اولین شهروندانی بود که پی به بیعدالتی رژیم پهلوی برد و در حد توان در آگاه سازی اطرافیان تلاش به عمل آورد. با آغاز انقلاب اسلامی دوشادوش مردم به پا خاسته ایران به خصوص در قیام 29 بهمن سال 1356 مردم تبریز حركت كرد. در اوایل انقلاب با برادران کمیته های انقلاب اسلامی و سایر قوای مسلح در حفظ امنیت شهر و برخورد با اقدامات ساواکی ها و عناصر ضد انقلاب همكاری كرد. در پی آغاز جنگ تحمیلی یکبار به جبهه های جنگ حق علیه باطل شتافت و مدتی در جبهه های سومار و دزفول مشغول خدمت بود. حال و هوای جبهه به قدری در روح و روان شهید اسدی فرد اثر گذاشته بود، که خاطرات آن روزهای درخشان را تا آخرین روزهای حیات خود بازگو می کرد. هرچند به قول خود، خویشتن را لایق شهادت نمی دانست، اما به شهادت در راه خدا و در دفاع از استقلال و آزادی كشور همواره علاقه خاصی نشان می داد.
همسر ایشان نقل كرده كه شهید بیاضعلی اسدی فرد از نظر اخلاق خانوادگی فردی پرکار، خیرخواه و نوع دوست بود و هرگز نشانه های کینه به دل او راه نمی یافتند و بزر گ ترین اشتباه و سهل انگاری دیگران را با کوچک ترین بهانه عفو می کرد. علاقه شدیدی به حضرت امیر المؤمنین )ع( داشت و در عهد و پیمان های خود به شرافت علی )ع( سوگند یاد می کرد. به رغم اندام درشت و قوی كه داشت در عین حال از قلبی رئوف و احساسات رقیقی برخوردار بود. نسبت به فقیران و درماندگان ابراز ترحم می کرد و همیشه به انسا ن های ضعیف و مستضعف جامعه کمک می کرد. چرا كه در یك خانواده مستضعف جامعه پرورش یافته بود. شهید بیاضعلیاز هوش و استعداد فوق العاده برخوردار بود به طوری که از عهده انجام هر کاری بر می آمد و در میان خانواده و بستگان به داشتن «مغز فنی » شهرت داشت.
شهید 27 دیماه سال 1365 از روی علاقه شدیدی كه برای تقویت ساختار دفاعی رزمندگان جبهه اسلام و نیز استعداد فوق العاده ای که در انجام امور فنی داشت، پس از راه اندازی كارگاه فنی با اصرار و تقاضای زیاد، در کارگاه فنی ساخت قطعات خمپاره داوطلبانه مشغول همكاری شد. ساعت های اداری را سر كار خود در دانشكده تكنولوژی می گذراند و از عصر تا پاسی از نیمه شب را مشغول ساخت قطعات نظامی بود. سرانجام در آن شامگاه خونین با حمله ناجوانمردانه هواپیماهای دشمن بعثی در سنگر مجاهدت به همراه 21 لاله دیگر از گلستان دانشجویان مؤمن و متعهد در میان خون و آتش جان به جان آفرین تسلیم كرد، و همسر و فرزند نوزادش را روی تخت زایشگاه به خدای متعال سپرد.
گویا در آخرین روزهای حیات شهید بیاضعلی اسدی فرد، حالت به خصوصی در وجود او ظهور کرده بود. مهرورزی و دلسوزی او نسبت به خانواده افزایش یافته بود و مرتب از اطرافیان حلایت می طلبید. طرزی صحبت می کرد که انگار وصیت می کند.
گویی از هجرت قریب الواقع خود بویی برده است و چند روز قبل از شهادت كلید خانه اش را به فرزند ارشد خویش سپرد. گویا وصیت نامه شهید اسدی فرد به قول همكاران بازمانده كارگاه فنی در میان آتش و خون به همراه پیکر خونین شهید طعمه آتش و خون گردید. لذا وصیت نامه ای از ایشان به دست نیامده است.
ولی از میان آثار نوشتاری ایشان که بتوان آن را به عنوان دیدگاه شهید عرضه کرد، نامه ای است كه برای یکی از همرزمان خویش نوشته بود. در آن نامه كه باجملاتی از بیانات امام خمینی )ره( آغاز شده آمده است: سربازان اسلام به حرف این و آن گوش ندهید و وحدت تان را حفظ کنید و استوار و پر استقامت بایستید و به دشمن غدار بفهمانید که ما بیدی نیستیم که با هر بادی از جای خود تكان بخوریم. حضرت علی امیر مؤمنان )ع( هم فرموده است: با ارزشترین مرگ ها کشته شدن در راه خداست، سوگند به خدایی که جان فرزند ابی طالب در دست اوست، هزار ضربه شمشیر را بر پیکر خویش خو ش تر دارم از مردن در رختخواب و در غیر طاعت خداوند. با امید پیروزی شما و همسنگران تان.