سلاح اذان؛ روایت آزاده عبدالله قادری
نویدشاهد: اسرا، روزگار ظلمانی دوران اسارت را
تنها با یاد خدا سپری کردند و حضور آرامبخش او را زیر شکنجه بعثیان لمس
کردند. خیلی از آزادگان معتقدند که نماز در بازداشتگاه های مخوف بعثی های
عراق تنها ستون رو به آسمانی بود که اسرای نجیب و مؤمن به آن تکیه می
کردند. گزیده ای از خاطرات دوران اسارت از زبان آزادگان با موضوع «نماز در
اسارت» برگرفته از کتابی با همین نام را در قالب روایت های مختلف در نوید
شاهد بخوانید:
با صدای سوت مخصوص، همگی در مقابل آسایشگاه جمع شدیم، اما این بار قضیه گرفتن آمار نبود و گویا می خواستند وسایلمان را تفتیش کنند. آن روز کار بازرسی وسایل آن قدر به طول انجامید که با اذان ظهر مصادف شد. سپس از هر آسایشگاه یک نفر برخاست و هر ده نفر- به تعداد آسایشگاهها- شروع به گفتن اذان کردند، اما سربازان عراقی وارد عمل شدند تا بلافاصله صدای موذنها را خاموش کنند. یکی از عراقیها به سراغ برادری رفت و با خشم و غضب، به او فرمان سکوت داد و چون نپذیرفت، سیلی محکمی به صورتش نواخت. در همین هنگام یکی دیگر از بچه ها اذان را ادامه داد. سرباز با حالتی عصبی به طرف او رفت و کاغذ و قلم را بیرون آورد تا نامش را یادداشت کند، اما بقیه بچه های آسایشگاه یک صدا گفتند: «اسم همه ما را بنویس!» وقتی سرباز عراقی با این صحنه مواجه شد، از نوشتن نام آن اسیر پشیمان شد و به داخل آسایشگاه برگشت تا کار تفتیش را ادامه دهد.
منبع: کتاب نماز در اسارت (خاطرات آزادگان ایرانی درباره نماز از اردوگاههای عراق)، اکرم ارجح و فریده هادیان،نشرسوره مهر