دزدی سرنماز؛ روایت آزاده ابراهیم نصر آبادی
اسرا، روزگار ظلمانی دوران اسارت را
تنها با یاد خدا سپری کردند و حضور آرامبخش او را زیر شکنجه بعثیان لمس
کردند. خیلی از آزادگان معتقدند که نماز در بازداشتگاه های مخوف بعثی های
عراق تنها ستون رو به آسمانی بود که اسرای نجیب و مؤمن به آن تکیه می
کردند. گزیده ای از خاطرات دوران اسارت از زبان آزادگان با موضوع «نماز در
اسارت» برگرفته از کتابی با همین نام را در قالب روایت های مختلف در نوید
شاهد بخوانید:
تقریبا آبان ماه سال 62 بود و ما در آسایشگاه 13 اردوگاه عنبر بودیم. در آن شرایط، برگزاری نماز جماعت ممنوع بود و به همین دلیل، بچه ها با زیرکی خاصی، تا حد امکان نماز جماعت را بر پا می کردند.
آن روز ظهر، طبق معمول عراقیها از اردوگاه خارج شدند و ما نیز طبق معمول بعد از اذان، نماز جماعت را شروع کردیم. در همین حال، یک نگهبان عراقی از داخل کیوسک – که خارج از اردوگاه و سیم خاردار بود- برپایی نماز جماعت را دید و بقیه نگهبانها را خبر کرد. نگهبانها با عجله وارد اردوگاه شدند و در آسایشگاه را باز کردند. بچه ها با دیدن نگهبانها، نمازرا از صورت جماعت به حالت فرادا در آوردند. وقتی سربازها وارد آسایشگاه شدند و دیدند حالت جماعت نیست ولی همه مشغول نماز هستند، با حالتی وحشیانه و تمسخرآمیز به صفوف نماز خوانها ریختند. داخل صف نماز، یکی مهر ها را بر می داشت، یکی کلاههای برادران را – که به صورت عرق چین مخصوص نماز درست کرده بودند- و یکی عباها را- که از پتو درست شده بود.
منبع: کتاب نماز در اسارت (خاطرات آزادگان ایرانی درباره نماز از اردوگاههای عراق)، اکرم ارجح و فریده هادیان، نشر سوره مهر