پدرم «خار چشم منافقین»بود/ جوانان دشمنشناسی را از لاجوردی بیاموزند
چهارشنبه, ۰۶ شهريور ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۳۳
فرزند شهید لاجوردی بارزترین ويژگي پدرش را دشمنشناسی، صداقت و جریانشناسی می داند.
شهید
«سید اسدالله لاجوردی» پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از مبارزان علیه
رژیم پهلوی بود که بارها در این راه دستگیر و زندانی شد و تحت شکنجههای
سخت قرار گرفت؛ بهطوریکه یارانش وی را «اسوه صبر و مقاومت» و «مرد پولادین »
توصیف کردند.
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مسئولیت دادستانی
انقلاب را پذیرفت و خدمات شایان توجه در ریشهکنی نفاق و ضدانقلاب و نیز
تثبیت حاکمیت حزبالله، برای ملت مسلمان ایران انجام داد که فراموششدنی
نیست. اول شهریور سالروز شهادت این شهید والامقام است که به همین بهانه با
فرزندش به گفتوگو پرداختیم که در ادامه میخوانید.
برای آشنایی بیشتر مخاطبان در ابتدا خود را معرفی کنید؟
زهره سادات لاجوردی فرزند شهید اسدالله لاجوردی متولد 1343 هستم.
از شهید لاجوردی برایمان بگویید؟
برای آشنایی بیشتر مخاطبان در ابتدا خود را معرفی کنید؟
زهره سادات لاجوردی فرزند شهید اسدالله لاجوردی متولد 1343 هستم.
از شهید لاجوردی برایمان بگویید؟
پدرم شهید سید اسدالله لاجوردی در سال 1314 در خانوادهای متدین و مذهبی در تهران به دنیا آمد. پیشینه مذهبی و عقیدتی خانواده اش موجب شروع فعالیت مبارزاتی او علیه رژیم ستم شاهی و فعالیتش در هیئت های موتلفه اسلامی شد و همراه شهید امانی و دوستانشان وارد جریان مبارزاتی علیه شاه شدند. بعد از ترور حسنعلی منصور ساواک به ایشان هم مظنون شد و حدود یک سال زندانی بود و شکنجههای بسیاری را متحمل شد.
دلیل آن همه استقامت پدر را چه می دانید؟
به نظرم دلیل آن همه استقامت شناخت صحیح دین اسلام و پیروی از امام راحل در همه مراحل مبارزه چه قبل از انقلاب و چه بعد ازانقلاب و بصیرت و دشمن شناسی بود. در زندان دستو پا و کمرش را شکستند و از زبان خودشان در برگه بازجویی آمده که که فردی سالم به زندان آمدم و اکنون با کلکسیونی از درد خارج شدم.
وقتی در زندان بودند به ملاقات ایشان رفتید؟
بله، وقتیبه ملاقات پدرم میرفتیم چندین ساعت در مسیر بودیم تا یک ملاقات چنددقیقهای فراهم شود و زمانی که با پدر ملاقات میکردیم روحیهای بسیار مقاوم و خوبی داشت و ما از روحیهی پدرم انرژی می گرفتیم و فراموش میکردیم که به زندان و برای ملاقات آمده ایم. زمانی که در زندان مشهد بود برای همه ی فرزندانش نامه مینوشت و از ما میخواست که حدیثی از ائمه (ع) بنویسیم و ما در عالم کودکانه خود با ذوق حدیثی را مینوشتیم و پدرم در جواب نامههایمان حدیث را کامل توضیح میدادند درواقع این پدر بود که به ما درس میداد و روششان گویای حدیث امام صادق (ع) بود که میفرمایند: «کو نوا دعاة الناس بغیر ألسنتکم؛ با غیر زبان هآیتان مردم را دعوت کنید.» این نکات و احادیث برای ما سراسر درس زندگی بود و من هم سعی کردم از شیوههای تربیتی پدرم در زندگیام استفاده کنم.
بارزترین خصوصیت اخلاقی پدرتان چیست؟
پدرم بهواسطهٔ خلاقیت و نوآوری و اخلاصی که داشت در هر عرصهای که وارد میشد محیط جدید و خلاقی را در آن محل ایجاد میکرد و میتوان بارزترین خصوصیات اخلاقیش را اخلاص، بصیرت و دشمنشناسی دانست چراکه فقط برای خدا کار میکرد و این موجب میشد که خداوند در تماممسیر زندگیش کمکش کند.
بله، وقتیبه ملاقات پدرم میرفتیم چندین ساعت در مسیر بودیم تا یک ملاقات چنددقیقهای فراهم شود و زمانی که با پدر ملاقات میکردیم روحیهای بسیار مقاوم و خوبی داشت و ما از روحیهی پدرم انرژی می گرفتیم و فراموش میکردیم که به زندان و برای ملاقات آمده ایم. زمانی که در زندان مشهد بود برای همه ی فرزندانش نامه مینوشت و از ما میخواست که حدیثی از ائمه (ع) بنویسیم و ما در عالم کودکانه خود با ذوق حدیثی را مینوشتیم و پدرم در جواب نامههایمان حدیث را کامل توضیح میدادند درواقع این پدر بود که به ما درس میداد و روششان گویای حدیث امام صادق (ع) بود که میفرمایند: «کو نوا دعاة الناس بغیر ألسنتکم؛ با غیر زبان هآیتان مردم را دعوت کنید.» این نکات و احادیث برای ما سراسر درس زندگی بود و من هم سعی کردم از شیوههای تربیتی پدرم در زندگیام استفاده کنم.
بارزترین خصوصیت اخلاقی پدرتان چیست؟
پدرم بهواسطهٔ خلاقیت و نوآوری و اخلاصی که داشت در هر عرصهای که وارد میشد محیط جدید و خلاقی را در آن محل ایجاد میکرد و میتوان بارزترین خصوصیات اخلاقیش را اخلاص، بصیرت و دشمنشناسی دانست چراکه فقط برای خدا کار میکرد و این موجب میشد که خداوند در تماممسیر زندگیش کمکش کند.
نسل امروز از چه زاویه ای به مطالعه احوال و شخصیت شهید لاجوردی نگاه کند؟
اگر
کسی بخواهد باشخصیت شهید لاجوردی آشنا شود باید ابتدا وضعیت قبل از انقلابش
را بررسی کند چون شهید لاجوردی اولین کسی بود که در زندانهای رژیم
شاهنشاهی به نفاق مجاهدین خلق پی برد و
با التقاطی که در ایدئولوژیشان به وجود آمده بود، جوانان کشور را منحرف
میکردند.
شما به عنوان فرزند شهید لاجوردی طلایی ترین دوران فعالیت پدرتان را چه زمانی می دانید؟
زندگی شهید لاجوردی را میتوان به دو بخش تقسیم کرد یکی قبل از انقلاب که سالهای طولانی در زندانهای رژیم پهلوی به سر میبردند و بعد از انقلاب که لحظهای دست از فعالیت و خدمت برنداشت و زمانی که به ریاست دادستانی انقلاب انتخاب شد در آن شرایط سخت اوایل دهه 60 توانستذبهخوبی بساط منافقین را برچیند و با کلاسهایی که در زندان برگزار می کرد، جوان فریبخورده را توانست به راه بیاورند بهطوریکه برخی از آها در زمان جنگ به جبهه رفتند و شهید شدند.
خاطرهای از پدرتان خاطرهتان است؟
ایشان هیچوقت سعی نمیکردند جای ما تصمیمی بگیرند و با اینکه در سن کودکی بودیم ولی همواره به رأی و عقیدهٔ ما احترام میگذاشتند و عرصه را برای فکر و تصمیم گرفتن ما آماده میکردند، کلاس پنجم دبستان بودم در بازی دستم شکست، همراه پدرم به دکتر رفتم و دکتر خواست تا چادرم را بردارم و نگاهی به پدرم کردم منتظر بودم که ایشان بگویند که نباید چادرش را بردارد ولی پدرم چیزی نگفت و به نظرم آمد که میخواهند من خودم تصمیم بگیرم و گفتم شما دست من را معالجه کنید به چادرم چه ربطی دارد و بعدازآن پدرم بسیار من را تشویق می کرد، حتی در نزد دوستان و بستگان هم از این موضوع به نیکی یاد میکرد و موجب تشویقم شده بود که اگر بتوانم درست فکر کنم و تصمیم بگیرم چقدر میتواند در زندگی ام مثمر به ثمر باشد.
صحبتی دارید که در پایان
بخواهید مطرح کنید؟
از شما بابت
فراهم نمودن این مصاحبه تشکر می کنم.
گفت و گو از فائزه حیدری
انتهای پیام
نظر شما