شهید «محمد عابدینی زو» فرمانده گروهان قوت گردان محمّد رسول اللّه
چهارشنبه, ۱۳ شهريور ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۱۳
شهید محمد عابدينى زو، بیست و سوم دی ماه 1365 در عملیات کربلای5 در منطقه شلمچه به شهادت نایل گردید.
نویدشاهد: محمد عابدينى زو، در دوّم مردادماه سال 1341 در روستاى زاوين - از توابع شهرستان مشهد - به دنيا آمد.
در كودكى براى فراگيرى قرآن به مكتبخانه رفت. پدرش (حاج عليرضا) مى گويد: «از همان كودكى اخلاقى بزرگ منشانه داشت و در مقابل زور مى ايستاد. حرف زور را رد مى كرد ولى حقيقت را مى پذيرفت. دوران ابتدايى را در دبستانِ روستاى زاوين و دوران راهنمايى را در مشهد گذراند و سپس ترك تحصيل كرد. در دوران انقلاب در تظاهرات و راهپيماييهاى مشهد حضورى فعّال داشت.
در سال 1358 وارد سپاه شد و به پيام امام خمينى(ره) مبنى بر تشكيل ارتش بيست ميليونى لبيك گفت. او در بخش حفاظت اطّلاعات سپاه انجام وظيفه مى كرد و از شخصيتهاى سياسى محافظت مى كرد.
پدرش مى گويد: «از زمانى كه حفاظت از منزل آيت اللّه شيرازى را برعهده داشت، روابطش با ايشان بسيار نزديك شده بود.»
در اين ايّام محمد در مشهد فعاليتهاى انقلابى و مذهبى زيادى انجام مى داد و نيز به مسجد، نماز جمعه، خواندن دعاهاى مختلف، مراسم و راهپيماييهاى انقلابى و بسيج علاقه زيادى داشت.
سيّد جواد چاووشى - از دوستان شهيد – مى گويد: «ايشان داراى اخلاق حسنه اى بود و همواره در دعاهاى مختلف مثل دعاى توسّل، دعاى كميل و زيارت عاشورا شركت مى كرد و به افرادى كه براى احياى اسلام و حفظ انقلاب گام بر مى داشتند، علاقه نشان مى داد و با آنها نشست و برخاست داشت و از افرادى كه عليه انقلاب اقدام مى كردند متنّفر بود به خصوص از منافقين كه فعاليتهاى ضدّانقلابى مىكردند. اگر در مبارزه و جذب نيرو عليه منافقين كوتاهى مى شد وى ناراحت مى شد. شبى گروهى از منافقين در خيابان شهيد بهشتى درگيرى ايجاد كردند. ما با شهيد عابدينى و چند تن از دوستان به محل رفتيم. تعقيب و گريز ادامه داشت تا موفّق شديم در چهارراه ميدان بار چندتن از منافقين را بكشيم و خانه تيمى آنها را شناسايى كنيم. عده اى از بچّه ها براى دستگيرى آنان و گرفتن خانه تيمى آنها همراه با عابدينى به محل رفتند و درگيرى از ساعت دوازده شب شروع شد و تا ساعت دو نيمه شب ادامه داشت. در آنجا عابدينى با توجّه به آتشى كه از طرف منافقين به طرف ما مى شد، اوّلين كسى بود كه توانست وارد خانه شود و اين كار، شجاعت او را ثابت كرد.»
او در هر كارى پيرو امام خمينى(ره) و ولايت فقيه بود و به امام خمينى عشق مىورزيد چنان كه خود نيز در وصيّتنامه اش تمامى پيروزيهاى انقلاب و سرافرازى مسلمين را حاصل دعاهاى شبانه و علىوار امام خمينى(ره) مى دانست.
در بيست و دو سالگى با خانم زينب دهقانى فيروزآبادى ازدواج كرد كه زندگى مشترك آنها سه سال بود و ثمره اين ازدواج دو فرزند است كه سميّه در 2 شهريور 1362 و حميدرضا در 14 مرداد 1365 متولد شدند.
محمد بعد از ازدواج ادامه تحصيل داد و مدرك سيكل خود را گرفت.
همسرش مى گويد: «سر مشق و الگوى وى در همه كارهاى زندگى حضرت على(ع) بود و به ما پيروى و الگو پذيرى از حضرت فاطمه زهرا(س) را سفارش مى كرد. وى مطيع ولايت فقيه بود و تنها انگيزه اش از رفتن به جبهه اطاعت از امام خمينى(ره) و دفاع از اسلام وايران بود و در اين راه حاضر بود جانش را فدا كند. او عاشق شهادت بود.»
همچنان كه در پشت جبهه براى ايجاد امنيّت داخلى شهرها با شجاعت با منافقين جنگيد، در جبهه حاضر شد و در سال 1359 يك بار از ناحيه پا مجروح شد. برادر وى به نقل از يكى از همرزمانش مى گويد: «بدون واهمه آرپى جى را برمى داشت و جلوى تانكهاى دشمن مى رفت و آنها را هدف قرار مى داد و سلامت بر مى گشت و همه از اين وضع حيران بودند كه با چه شجاعتى جلو مى رفت و چگونه سالم بر مى گشت.»
او فرمانده گروهان قوت از گردان محمّد رسول اللّه لشكر 5 نصر بود.
برادرش مى گويد: «فردى جنگجو بود، در عمليّات كربلاى 4 و 5 با هم بوديم، ايشان اصلاً شبها نمى خوابيد و به نماز و رسيدگى به امور موجود مى پرداخت. به ماديّات و مسائل دنيوى در طى جنگ اصلاً توجهى نمى كرد، بلكه فقط به هدف فكر مى كرد.»
در طى مدّتى كه به جبهه مى رفت، هر وقت به مرخصّى مى آمد در پشت جبهه هم تمام فكرش كمك به رزمندگان بود. ديگران را به شركت در جبهه فرا مى خواند و از آنها كه توانايى حضور در جبهه را نداشتند، مى خواست به جبهه كمك مالى بكنند.
همسرش مى گويد: «هرگاه از جبهه بر مى گشت ابتدا به ديدار نزديكان و دوستان مى رفت، از نزديكانش دعوت به همكارى و كمك به جبهه داشت و هميشه از خاطرات جبهه و جنگ تعريف مى كرد. از دلاورى رزمندگان، از شبهاى عمليّات و از ايثارگرى شهدا، خاطرات زيادى تعريف مى كرد.»
سيّد على سيدغلامى مى گويد: «ايشان فردى شب زنده دار بود و نماز شب مى خواند. فروتنى و خضوع عجيبى داشت. يكى از شبهاى سرد زمستان ديديم از چادر بيرون رفت و به دور از چادر به راز و نياز با خداوند در خلوت سرد شبانه پرداخت.»
در سالهاى آخر جنگ فعّاليّت وى زياد بود. دوست و همرزم شهيدسيدعلى سيدغلامى – مى گويد: «از كربلاى يك تا كربلاى پنج با هم بوديم. شبها نماز شب مى خواند، روزها به مطالعه و تفكّر مى پرداخت. تابع فرمان امام خمينى(ره) بود. وظيفه شناس بود و اگر رزمندگان در اداى وظيفه كوتاهى مى كردند گوشزد مى كرد و به رزمندگان حفظ وحدت را يادآورى مى كرد. در فراگيرى آموزشهاى رزمى تلاش زيادى داشت و مى گفت: هرچه براى فراگيرى آموزشها بيشتر عرق بريزيم، خون كمترى از ما ريخته مى شود. زياد اهل مطالعه و فكر بود و از اينكه مطابق فرمان امام(ره) وظيفه خود را انجام مى داد، خوشحال بود. هرچه زمان مى گذشت بر بى تابى وى افزوده مى شد و بيشتر به فكر فرو مى رفت و از شهدا و شهادت بيشتر صحبت مى كرد.»
محمد عابدينى زو در 23 دى 1365 بر اثر اصابت گلوله مستقيم دشمن در عمليّات كربلاى 5 در شلمچه به شهادت رسيد. پيكر پاك شهيد در زادگاهش - روستاى زاوين - به خاك سپرده شد.
وى در وصيّت نامه اش امام خمينى(ره) را عامل اصلى پيروزى انقلاب اسلامى در ايران معرفى مى كند و همه را به خصوص همسر و خويشاوندانش را به پيروى از دستورات امام(ره) دعوت مى كند.
منبع : فرهنگنامه جاودانه های تاریخ/ زندگینامه فرماندهان شهید استان خراسان
نظر شما